اولین بار که «اذان» از دیوار پایین پرید بازویش شکست.
برای بسیاری از افغانها تنها راه برای رسیدن به ترکیه از ایران پرش شجاعانه از دیوار شش متری به گودال زیر آن است و روزانه صدها افغان این کار را میکنند.
افسر سابق ارتش افغانستان به بیبیسی میگوید: «درد شدیدی داشتم».
«چندین نفر دیگر هم دست و پایشان شکسته بود. قاچاقچیها ما را آنجا ول کردند و گفتند به سمت چراغهای شهر وان در ترکیه بدوید. خیلی از ما از گرسنگی از پا افتادند. من بیهوش شدم.»
دیوار که حدود ۳۰۰ کیلومتر امتداد دارد برای جلوگیری از عبور افراد ساخته شده است و پلیس مرزی ترکیه دائم به نگهبانی آن مشغول است.
پریدن از دیوار یکی از مجموعه خطرات باورنکردنی است که مهاجران افغان به جان میخرند تا از قارهای به قاره دیگر بروند و از کشورها و دریاها عبور کنند تا به بریتانیا و کشورهای اروپایی دیگر برسند.
در طول سال گذشته، گریز از افغانستان برای افغانها پرمخاطرهتر از قبل هم شده است چون پاکستان، ایران و ترکیه سختگیریهای شدیدتری برای جلوگیری از عبور غیرقانونی افغانها از مرزهایشان انجام میدهند و افغانهای بسیار زیادی را از کشورشان اخراج کردهاند.
اذان دیگر نمیتوانست ادامه دهد. او چندین روز بود غذا نخورده بود و رنج میکشید. قاچاقچیها به مهاجران هر روز صبح فقط یک تخممرغ پخته و هر شب یک فنجان برنج میدادند درحالی که حدود ۴۰۰۰ دلار برای رساندن آنها به اروپا پول گرفته بودند.
او میگوید: «من دو دوست داشتم، ما به هم قول داده بودیم هرگز همدیگر را ترک نکنیم.» دوستانش شالهایی دور او پیچیدند و او را از دیوار بالا کشیدند و به ایران برگشتند. پلیس ایران هم او را به افغانستان دیپورت کرد.
این دومین تلاش اذان بود. بار اول از مرز افغانستان با ایران بازگردانده شد چون همسر و بچههای کوچکش را همراه برده بود و دریافت که آنها طاقت چنین سفری را ندارند.
اذان از پا نمینشیند و کمتر از یک سال پس از بهبود بازوی شکستهاش برای بار سوم اقدام میکند.
او میگوید: «برای رفتن خانهام را فروختم و این بار جواهرات همسرم را فروختم.»
به افرادی مانند اذان وعده میدهند که در برابر پول آنها را به اروپا میرسانند و در طول مسیر از یک قاچاقچی به قاچاقچی بعدی تحویل داده میشوند.
به دیوار ترکیه که میرسیم قاچاقچیها نردبانی در سمت ایران دیوار میگذارند و سیمخاردار بالای آن را قیچی میکنند تا راه عبور باز شود.
اذان به خاطر میآورد: «ما حدود ۶۰ یا ۷۰ نفر بودیم. ما از دیوار بالا رفتیم و بعد قاچاقچی گفت حالا باید بپرید.»
این موقعیتی تحقیرآمیز بود برای برای دانشآموخته حقوق و علومسیاسی که سالها به کشورش خدمت کرد و تا ماه اوت ۲۰۲۱ زمانی که طالبان در افغانستان دوباره به قدرت رسیدند، زندگی آسوده و شرافتمندانهای داشت.
در سه سالی که طالبان بر سر قدرت هستند محدودیتهای فزاینده و بیرحمانهای به زنان اعمال کردهاند. به گزارش سازمان ملل متحد یکسوم مردم افغانستان نمیدانند چگونه وعده غذای بعدی خود را تأمین کنند و افرادی که برای ارتش سابق افغانستان کار میکردند در هراس از بازخواست و بازداشت هستند.
اذان توضیح میدهد: «گروهی که من ۲۰ سال با آنها جنگیدم حالا به قدرت رسیدهاند. زندگی ما در خطر است. دخترم وقتی ۱۳ سالش بشود دیگر حق ندارد ادامه تحصیل بدهد و من کار و درآمدی ندارم. تمام تلاشم را میکنم از این کشور خارج شوم حتی اگر به قیمت جانم تمام شود.»
«در افغانستان ما هر لحظه میمیریم، همان بهتر که آدم یک بار بمیرد راحت شود.»
اذان اکنون به کابل نزد خانوادهاش بازگشته است. سومین تلاش برای خروج از کشور هم به ضربوشتم و دیپورت به افغانستان منجر شد.
او میگوید: «آنها مرا با قنداق تفنگ زدند. پسری را به بیضههایش ضربه زدند که حال وخیمی داشت. پای مرد مسنی شکسته بود. در گودال پای دیوار ترکیه یک جسد بود. من آن را دیدم. ایران هم با ما بدرفتاری میکند. من خبر دارم که در ایران هم افغانها را به شدت کتک میزنند.»
پس از هفتهها جستجو در شبکههای قاچاق انسان بیبیسی توانست با یک قاچاقچی در ایران تماس بگیرد تا از خطراتی که افغانها در این مسیر با آن روبهرو هستند تصویر روشنتری به دست آورد.
قاچاقچی در تماس تلفنی با ما از ایران میگوید: «پلیس ایران در مرز افغانستان به افراد تیراندازی میکند. یکی از دوستان من بهتازگی کشته شده است.»
یک ماه پیش ایران متهم به تیراندازی نامشخص به افغانهایی شد که از بلوچستان پاکستان به استان سیستان و بلوچستان ایران وارد میشدند. سازمان ملل در این مورد اظهار نگرانی و درخواست بررسی موضوع را کرده است. بیبیسی ویدئوهای افراد کشتهشده و مجروح را مشاهده و راستیآزمایی کرده است.
سیستانوبلوچستان یکی از مسیرهای اصلی افغانها برای ورود به ایران است اما خطرات روزافزونی دارد از جمله دیپورت. به همین دلیل بسیاری از افغانها از مسیرهای دیگری استفاده میکنند بهویژه اسلامقلعه در استان هرات افغانستان.
در سالهای گذشته افغانها برای رسیدن به ترکیه پیش از رفتن به ماکو یا خوی به تهران میرفتند و از یک قاچاقچی به قاچاقچی دیگر سپرده میشدند.
قاچاقچی افغان میگوید که مهاجران را نزدیک دیوار مرزی پنهان میکند و صبر میکنند تا گشتزنی در بخشی از دیوار کمتر شود و همان زمان اقدام به عبور میکنند.
قاچاقچیها نردبان بلند با خود آوردهاند و انبر سیمچین برای قطع کردن سیمخاردار بالای دیوار و باز کردن راه. او میگوید عبور در ماههای اخیر بهشدت چالشبرانگیز شده است.
«پلیس ترکیه هر شب ۱۰۰ تا ۱۵۰ مهاجر را دستگیر میکند. هیچ رحمی هم به آنها نمیکند و دست و پای آنها را میشکند.»
بیبیسی درباره این اتهامات با دولتهای ترکیه و ایران تماس گرفته است اما تاکنون پاسخی دریافت نکرده است.
ما از قاچاقچی پرسیدیم چه توجیهی برای شغل غیرقانونی خود دارد که زندگی افغانها را به خطر میاندازد و هزاران دلار از آنها پول میگیرد.
قاچاقچی میگوید: «ما آنها را مجبور نمیکنیم خطر کنند. ما به آنها میگوییم رسیدن آنها به مقصد ۹۹٪ دست خداست و ممکن است در این مسیر کشته یا زندانی شوند. من فکر نمیکنم که مجرم باشم. ما چه میتوانیم بکنیم وقتی افراد به ما میگویند خانوادهشان درافغانستان گرسنه میماند؟»
افرادی که گیر ماموران ترکیه نیفتند از شهر وان در ترکیه به سوی قیصریه و سپس ازمیر و بندرهای چاناکقلعه یا بودروم میروند که مرحله خطرناک سفر است.
در کابل پدر سالمندی ما را بر سر گور پسرش برد. جاوید، سرباز سابق حدود ۲۰ سال داشت. او با قدرتگیری طالبان نگران جان خود بود و در تلاش برای رسیدن به بریتانیا از کشور گریخت.
در ماه مارس امسال او در میان ۲۲ نفری بود که پس از غرق شدن قایق بادی در دریای اژه و در نزدیکی چناکقلعه ترکیه در راه رسیدن به یونان جان خود را از دست دادند. همسر باردار او هم در میان ۴۶ نفری بود که سوار یک قایق بادی کوچک بودند. هر دو توانستند با شنا به ساحل برسند اما مرد جوان بر اثر افت شدید دمای بدن (هیپوترمی) جان خود را از دست میدهد.
همسر جاوید در گفتگوی تلفنی با بیبیسی از محل زندگیاش در ترکیه میگوید: «از استانبول قاچاقچیها ما را به اسنیورت بردند. از آنجا ما را مثل حیوانات در خودروهایی قرار دادند و در منطقهای جنگلی پیاده کردند. چهار ساعت در جنگل راه میرفتیم تا اینکه به ساحلی رسیدیم که سوار قایق شدیم.»
در کابل پدر جاوید، داغدیده و دلشکسته عکسهایی از مرد جوانی با موهای کوتاه سیاه به ما نشان میدهد که با شلوار ورزشی روی نیمکت پارک نشسته است.
او میگوید: «حتی الان هم هر بار اندوه از دست دادن پسرم را به خاطر میآورم فکر میکنم فقط خدا به من کمک کرد تا در چنین سوگی تاب بیاورم.»
او معتقد است کشورهایی که در افغانستان میجنگیدند مسئول سرنوشت افغانهایی مانند پسر او هستند:
«ما همپای آنها در مبارزه با تروریسم جنگیدیم. اگر میدانستیم اینطور به ما خیانت میشود و ما را تنها میگذارند هیچکس حاضر نمیشد به نیروهای خارجی کمک و با آنها همکاری کند».
به گزارش سازمان ملل افغانها بالاترین متقاضیان پناهندگی در جهان هستند و در بریتانیا آنها دومین گروه بزرگی هستند که سعی میکنند در سفری خطرناک با قایقهای کوچک به این کشور بیایند.
بریتانیا دو برنامه اسکان مجدد برای افغانها دارد. یکی برای افغانهایی است که در ارتش بریتانیا و برای دولت کار میکردند و برنامه دیگر که برنامه اسکان مجدد شهروندان افغان نام دارد برای افرادی است که همیار تلاشهای بریتانیا در افغانستان بودهاند و برای دموکراسی و آزادی زنان تلاش کردهاند. افراد در معرض خطر واجد شرایط جابهجایی به بریتانیا هستند.
اما پس از اولین مرحله انتقال این افراد از افغانستان در سال ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲ پیشرفت کار بسیار کند شده است.
زنی مانند شهیده که پیش از این در پارلمان افغانستان بود و در تظاهرات خیابانی علیه حکومت طالبان پس از قدرتگیری شرکت کرده بود نتوانست به موقع مسیری قانونی برای خروج از افغانستان پیدا کند. شهیده هر روز با هراس از بازداشت و شکنجه زندگی میکرد.
او ماه مه امسال با قایق کوچکی به بریتانیا رسید. او سفر خود را دو سال پیش از افغانستان شروع کرده بود و اکنون در لیورپول درخواست پناهندگی داده است.
او میگوید: «من از خانواده سرشناس و محترمی هستم. من در تمام عمرم کاری خلاف قانون انجام ندادهام. وقتی در طول مسیر سفر مأموران ما را دستگیر میکردند از شرم سر به زیر میانداختم.»
شهیده از عبور خود از کانال مانش در قایق بادی کوچکی با ۶۴ نفر تعریف میکند. امسال مرگبارترین سال برای عبورکنندگان از کانال مانش بوده است. بیش از ۵۰ نفر جان خود را از دست دادهاند.
او میگوید: «توی قایق تا کمر در آب بودیم. چون راهنمای ما مسیر را گم کرد ساعتها سرگردان بودیم. فکر میکردم دیگر به آخر عمرم رسیدم. من مبتلا به دیابت هستم و همانطور که نشسته بودم باید ادرار میکردم. چون تشنه میشدم ناچار باید همان آبی که در آن ادرار کرده بودم را مینوشیدم. میتوانید تصور کنید؟ در کابل همهچیز داشتم. با آمدن طالبان بر سر کار همه زندگیام را از دست دادم.»
اذان، افسر سابق ارتش افغانستان حالا میخواهد قطعه زمینی را که در کابل دارد، آخرین باقیمانده داراییاش را بفروشد تا بتواند برای تلاش دوباره برای گریز از افغانستان پول جمع کند:
«تمام هدف زندگی من همین است تا به جای امنی برسم.»