به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهاجر: کتاب «کلک موج و احوال دریا» روز سهشنبه 25 مهرماه 1402 ه.ش. در حضور نویسنده و با حضور «سید عسکر موسوی»، «سید عبدالقیوم سجادی»، «محمدعلی جویا» و «امان الله فصیحی»، به کوشش خانه کتاب افغانستان در مجتمع ناشران(قم) رونمایی و نقد شد.
قهرمانهای این کتاب شهید مزاری، استاد محقق و خود نویسنده است!
«محمدعلی جویا» نخستین منتقد جلسه، کتاب «کلک موج و احوال دریا» را یکی از بهترین کتابهایی یاد کرد که خوانده است و درباره نقاط قوت آن گفت: کتابی است که با نثر بسیار روان و دلچسب نوشته شده است و خاطرهها غالبا جذاب هستند و خواننده از خواندن آنها خسته نمیشود. اطلاعات بسیار ذیقیمتی در این کتاب هست که حداقل من برای اولین بار از آنها آگاه میشدم و خواندن آن علاوه بر لذت خواندن یک نثر روان، لذت خواندن اطلاعات نو را هم ارائه میدهد.
او نکتههای انتقادی خودش را در دو محور شکلی و محتوایی دستهبندی کرد و شاعرانه بودن نام کتاب به «کلک موج و احوال دریا» و نامشخص بودن مصداق «دریا» در عنوان کتاب را نخستین انتقاد شکلی خود شمرد و گفت: خواننده مصداق «دریا» را در این عنوان نمیفهمد که آیا مراد نویسنده است یا کشور است یا امواج حوادث. ریز بودن فهرست مطالب آزاردهنده قلم فهرست مطلب برای خوانندگان را هم یکی دیگر از کاستیهای شکلی کتاب شمرد.
جویا پس از بیان انتقادات شکلی به انتقادات محتوایی پرداخت و گفت: این کتاب، شبه رمانی است که در اوان کودکی نویسنده شروع میشود و تا دوران حاکمیت طالبان قطع میشود. این داستان میشود گفت سه قهرمان اصلی دارد: نویسنده کتاب، شهید مزاری و استاد محقق. جالب این است که به تدریج دوتا قهرمان دیگر کنار میروند و یک قهرمان بیشتر باقی نمیماند. قهرمان اول که شهید مزاری است در سال 73 شهید میشود و سپس، استاد محقق است. تا مدتها نویسنده حول محور شخصیت استاد محقق بحث میکند و اواخر سال 76 یا 77 وجود معنوی این قهرمان دوم هم محو میشود و یک شخص بیشتر باقی نمی ماند و آن قهرمان اصلی داستان است که خود نویسنده است.
او که کتاب «کلک موج و احوال دریا» را کتابی از جنس خاطرهنویسی و خاطره را مهمترین شکل تاریخنویسی معرفی کرد افزود: نکتهای که من از خواندن این کتاب به ذهنم رسید اینکه این شیوه تاریخنویسی نیست. نویسنده مسلم در این عصری که زیسته است هم در جامعه شیعه و هم غیر شیعه با قهرمانهای داستانی زیادی مواجه بوده، چرا آنها را روایت نکرده است؟ این داستان واقعی به گونهای پیش میرود که آخرها خواننده فکر میکند داستان از جنبه عمومی خود فاصله میگیرد و شخصی میشود؛ یعنی کانه نویسنده میخواسته رابطه شخص خودش را بازگو کند.
اگر منطق تاریخنویسی را بیان واقعیتهای تاریخی بگیریم باید واقعنگر باشد، باید جامع دیده شود. اینکه ما بگوییم نویسنده از سایر شخصیتها خبر نداشت با واقعیت زندگی نویسنده تطابق ندارد. مخصوصا این کتمان در جامعه شیعه بسیار برجسته میشود مثلا درباره آقای استاد اکبری و آیت الله محسنی. آیا ایشان شناخت نداشتند یا مثلا ارتباط نداشتند یا از ارتباطاتشان خبر نداشتند؟ اینها در این داستان بلند غایب است. تاریخی که در این داستان بلند برای ما روایت شده تاریخی یک سویه است یک تاریخ ناقص. لذا میطلبد که این تکمیل شود.
هر کاری بدون داشتن برنامه تغییر منتج به فاجعه است!
سید عسکر موسوی دومین منتقد جلسه گفت: من کتاب را نقد نمیکنم چون به نظر من درست نیست حتی یک نقدی بر نقد میزنم. «کلک موج و احوال دریا» کتاب تاریخ نیست، خاطره است. اگر ما بخواهیم تاریخ را نقد بزنیم این کتاب خاطره است، تاریخ نیست.
او در ادامه صحبتش به تصحیح روایت نویسنده کتاب از کانون مهاجر که نخستین انجمن فرهنگی مهاجران در ایران بود پرداخت و گفت:
وارد نقد نمی شوم نکات بسیار فراوانی در هر کاری می شود پیدا کرد من خودم به خاطر خاطراتی که مربوط می شود به این کتاب زحمت بدهم. سال 1356 گروهی از طلاب مهاجر در حوزه علمیه قم که تعدادشان اندک بود جلساتی راه انداختند که به نام انجمن ادبی معروف بود و با همکاری قاسم رحمانی در منزلی از ناحیه جوب شور برگزار میشد. جلسات انجمن ادبی هفتهای یک بار برگزار میشد و یکی از افراد همه کارهاش آقای رحمانی بود. بعدا در سال 1357 نخستین بار در خانه آقای جاوید در زنبیل آباد شماره صفر پیام مهاجر را چاپ کردیم و کانون مهاجر را رسما اعلان کردیم. داستان کانون مهاجر از همین جا آغاز میشود. کانون مهاجر دوازده نفر عضو ثابت داشت که چهار نفرش در همین مجلس امروز هست. یکی از کسانی که در این جریان بود آقای فاضل(نویسنده این کتاب) بود، که آن زمان آقای فاضل میگفتند و سانچارک بعدا به اسمش اضافه شد.
او با تأکید بر جدایی خودش در شماره هشت پیام مهاجر از کانون مهاجر گفت: هشت شماره از پیام مهاجر، کانون مهاجر است. از شماره نهم دیگر کانون مهاجر وجود ندارد.
وی افزود: در کانون اساس کار ما فرهنگ بود. کانون در ماه دو جلسه داشت یکی در پانزدهم یکی در آخر ماه. یکیش درباره کانون مهاجر بود و آن یکی درباره پیام مهاجر بود. اساس کار ما این بود که هر کاری اسلام، کمونیزم، لیبرالیزم هر چیزی بدون فرهنگ خروجیش فاجعه است. بدون داشتن فرهنگ هر کاری فاجعه است. فهم ما این بود و من میگویم فهم ما هنوز هم این است که کار فرهنگی در سطح افغانستان هنوز پاورقی که هیچ در ته پاورقی هم نیست.
سید عسکر موسوی با تأکید بر شناخت تاریخ افزود: بدون برنامه تغییر، زندهباد و مردهباد فاجعه است. هر کاری بدون داشتن برنامه تغییر به نام شیعه به نام سنی به نام هزاره به نام سید به نام تاجیک به نام پشتون منتج به فاجعه است. ما اگر نفهمیم وضعیت ما و وضع موجود چی است و وضع موجود را تحلیل نتوانیم، اصلا نمیتوانیم به طرف وضع مطلوب حرکت کنیم. وضع مطلوب از درون نقد وضع موجود میآید. وضع مطلوب چی است؟ جامعهی بهتر.
او در پایان سخنان خود به نگاه نویسنده در این کتاب استناد کرد و گفت: یکی از پیامهای بسیار مهم این کتاب این است که نویسنده میگوید بعد از همه اینها برگشیتم به همانچه در کانون مهاجر گفتیم که بدون فرهنگ هر تلاشی بیفایده است.
«کلک موج و احوال دریا» یک اتوبیوگرافی است
امان الله فصیحی درباره قوت و امتیازات کتاب «کلک موج و احوال دریا» گفت: این کتاب خواننده را با خود میبرد و من چون یک روستاییزادهام وقتی این کتاب را میخوانم گویی خودم را در آن میبینم… در این کتاب خیلی همسرنوشتی با خودم احساس کردم. سرمایههای شناختی بسیار خوبی هم در این کتاب وجود دارد. سرمایههای طبیعی خیلی خوبی در آن وجود دارد. خواننده ساختار خانواده، روابط خانواده، روابط فرزند و پدر و نظام خانوادگی مستقر در جامعه افغانستان را میفهمد. احساسات مشترک دارد و تا حدودی کوشش کرده آنچه را اتفاق افتاده و منعی وجود نداشته بیاورد.
او در ارزیابی کتاب پرسشهایی طرح کرد و گفت: سوال من این است که آقای سانچارکی در این کتاب به دنبال چه مسئلهای بوده؟ با نگارش کتاب دنبال کار هنری یا ادبی بوده؟ یا میخواسته یک روایت سیاسی از کشور ارائه کند.
او در ادامه به عنوان کتاب انتقاد کرد و گفت: بحث من از عنوان کتاب شروع میشود: یادداشتها و خاطرهها. آیا این کتاب خاطره است، اتوبیوگرافی است، بیوگرافی است، تاریخ شفاهی است یا رمان است؟ هریک از این پنج مقوله در ادبیات علمی مخصوصا در نقد ادبی و جامعهشناسی و روشهای تحقیق کیفی معنای خاص خود را دارند. این کتاب رمان نیست. رمان منطق خاص خودش را دارد. حقیقتا کتاب خاطره هم نیست چون در تعریف خاطره این گفته شده که شما یک برشهایی به تاریخ میزنید و عواطف و احساسات خود را بیان میکنید. لازم نیست در خاطره از بدو ولادت تا روز آخر زندگی خود را با جزئیات بنویسید. خاطره برشهای مهم و حساس تاریخ را مینویسد. زندگینامه دیگرنوشت هم نیست. میماند اتوبیوگرافی یا همان زندگینامه که توسط خود شخص نوشته میشود.
این زندگینامه که توسط خود شخص نوشته میشود یک منطق خاص خودش را دارد. تمرکزش بر این است که آنچه در زندگیام اتفاق افتاده آن را میخواهم روایت کنم؛ ولی در این کتاب چیزهای فراوانی آمده است که خارج از زندگی من نویسنده است. توصیف از زندگینامهنویس است. همچین این کتاب وارد تاریخ شفاهی شده است. خیلی از حوادث که ربط به زندگینامه من نویسنده ندارد در کتاب آورده شده است. تاریخ شفاهی منطق خاص خودش را دارد. باید اصول تاریخ شفاهی رعایت شود تا کتاب معتبر شود.
او مسئله جمعکردن حق شخصی و حق دیگران در زندگینامهنویسی را مبحث مهمی دانست و گفت: بحث است من چه قدر مالک خاطرات خود هستم یا نیستم و تا چه اندازه میتوانم پای دیگران را در خاطرات خود باز کنم یا نکنم. در موارد متعدد در این کتاب این حق رعایت نشده است و از منطق زندگینامهنگاری بیرون است..
او در پایان تأکید کرد: ما در شرایط موجود نیاز داریم که روی گسلها راه نرویم، روی اتصالها راه برویم، ولی در این کتاب من دیدم که در همه جا روی گسلها راه رفته شده است؛ که این شاید در شرایط موجود موثر نباشد.
محافظهکارانه برخورد میکند
سید عبدالقیوم سجادی کتاب «کلک موج و احوال دریا» را از سه بعد «انسجام و اتقان درونی متن»، «وثاقت و اعتبار علمی» و «بیطرفی» ارزیابی و بررسی کرد و گفت:
بحث انسجام و اتقان درونی متن، یعنی نظم منطقی که مباحث دنبال میکند و روایتی که ارائه میکند تا چه اندازه قابل قبول است. از این منظر «کلک موج و احوال دریا» دارای نظم منطقی خیلی خوبی است. سلسله نظم رخدادها خیلی خوب بیان شده و انقطاع و انفصال در آن دیده نمیشود. سیر حوادث. نوعی ارتباط ارگانیک و سازمانیافته دارد.
بحث دوم، بحث وثاقت و اعتبار علمی این کتاب است. برای رفرنس و تجزیه و تحلیل تا چه اندازه میتواند اعتبار داشته باشد؟ آنچه نقل میشود با نقلهای دیگران تا چه اندازه سازگاری یا تناقض دارد. بحث سوم بحث بیطرفی اثر است، که تا حدودی موفق بوده و متأثر از ساختارهای اجتماعی جامعه نبوده و نیست. به رقبای خود نگاه ویرانگری در اثر ندارد. البته از طرف دیگر محافظهکارانه برخورد میکند و نمیتواند فارغ از آنها اقدام کند. اینکه جریانهای دیگر وجود داشت یا نداشت این مغفول است در متن سانچارکی و یکی از خلاءهایی است که تا حدودی مشاهده میشود.
* پایانبخش برنامه صحبتهای سید آقا حسین سانچارکی، نویسنده کتاب، و پاسخهایش به برخی از انتقادات منتقدان بود. شرکتکنندگان در این برنامه بعد از نشست نقد و بررسی در نمایشگاه خانه کتاب افغانستان حضور یافتند و جشن امضای اثر را با حضور نویسنده «کلک موج و احوال دریا» برگزار کردند.
/پایان/