به گزارش خبرگزاری مهاجر، مهاجرت افغانستانیها به ایران تنها یک پدیده اجتماعی نیست، بلکه واقعیتی تاریخی و ریشهدار است که نیازمند برنامهریزی دقیق و سیاستگذاری بلندمدت است.
مهاجرانی که هرگز مهاجرت نکردهاند
۱۸ دسامبر، روز جهانی مهاجرت، فرصتی است برای بازاندیشی در مفهوم «مهاجر». در حالی که مهاجرت به معنای جابهجایی انسانها از کشوری به کشور دیگر تعریف میشود، نسل سوم مهاجران افغانستانی در ایران هرگز چنین جابهجاییای را تجربه نکردهاند. بسیاری از آنان حتی افغانستان را ندیدهاند و هیچ درکی از آن ندارند.
این نسل در همان کوچهها و شهرهایی بزرگ شده که همسالان ایرانیشان؛ فارسی را با همان لهجه صحبت میکنند و زندگیشان با فرهنگ و جامعه ایران گره خورده است. با این حال، همچنان «مهاجر» خطاب میشوند؛ مهاجرانی که هرگز مهاجرت نکردهاند.
این پرسش امروز بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد: آیا میتوان نسلی را که در یک سرزمین متولد و بزرگ شده، همچنان بیگانه دانست؟
پیوندهای تاریخی که نادیده گرفته میشود
ایران و افغانستان قرنها پیش از شکلگیری مرزهای سیاسی امروز، در یک حوزه تمدنی مشترک زیستهاند. اشتراکات زبانی، فرهنگی و مذهبی، مهاجرت افغانستانیها به ایران را از بسیاری تجربههای مهاجرتی جهان متمایز میکند. با این حال، سیاستهای رسمی اغلب این پیوند تاریخی را نادیده گرفته و نسلهای بعدی را نیز با همان نگاه موقت نسل اول مهاجران مواجه کرده است.
نسل سوم مهاجران، با وجود حضور چند دههای در ایران، همچنان از بسیاری حقوق شهروندی محروماند؛ در حالی که در تمام فراز و فرودهای اجتماعی و تاریخی ایران، دوشادوش جامعه میزبان حضور داشتهاند.
بخشی از جامعه امروز، بخشی از آینده فردا
نسل سوم مهاجران نهتنها در مدارس، بازار کار و فرهنگ شهری حضور فعال دارند، بلکه آینده ایران نیز با حضور آنان شکل خواهد گرفت. نادیدهگرفتن این واقعیت، به معنای تولید حاشیهای دائمی است که نه به سود جامعه میزبان است و نه به نفع مهاجران.
روز جهانی مهاجرت باید روز بازنگری در واژهها باشد. شاید زمان آن رسیده است که برخی از این افراد را نه «مهاجر»، بلکه شهروندانی دانست که هنوز به رسمیت شناخته نشدهاند؛ انسانهایی که اینجا به دنیا آمدهاند و اینجا آینده میسازند.
از حاشیه تا فرصت؛ تجربه جهانی مهاجران
در بسیاری از کشورهای مهاجرپذیر، مهاجرت نه بحران، بلکه بخشی از سازوکار توسعه است. تجربه جهانی نشان میدهد که مهاجران، اگر بهدرستی دیده شوند، میتوانند از نیروی کار ساده تا مدیران ارشد و حتی رهبران سیاسی پیش بروند.
نمونههای موفق فراواناند:
صادق خان، شهردار لندن؛
باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا؛
مسعود قرهخانی، رئیس پارلمان نروژ؛
مریم منصف، وزیر دولت کانادا؛
فاطمه پیمان، سناتور پارلمان استرالیا؛
و دهها چهره دیگر که از دل جامعه مهاجر برخاستهاند.
این موفقیتها حاصل سیاستهای ادغام اجتماعی، آموزش برابر و نگاه فرصتمحور به مهاجرت است؛ نه نتیجه شانس.
مهاجران؛ بار یا فرصت؟
مهاجران سرمایههایی دارند که در آمارهای رسمی دیده نمیشود: انگیزه، تابآوری، تجربه زیستن در شرایط سخت و میل به پیشرفت. این ویژگیهاست که آنان را به کارآفرینان، مدیران و کنشگران اجتماعی تبدیل میکند.
اما تبدیل مهاجرت به فرصت، نیازمند سیاستگذاری هوشمندانه است:
آموزش برابر، دسترسی به بازار کار، رفع تبعیض و امکان مشارکت مدنی.
نادیدهگرفتن این موارد، تنها به بازتولید فقر و شکاف اجتماعی منجر میشود.
در جهانی که رقابت اصلی بر سر سرمایه انسانی است، نادیدهگرفتن مهاجران یک خطای راهبردی است. مهاجران میتوانند بار باشند، اگر طرد شوند؛ و فرصت باشند، اگر دیده شوند. تفاوت این دو، نه در خود مهاجر، بلکه در نگاه و سیاست کشور میزبان است.