ارتباط جامعه مهاجر و میزبان از مسائل مهمی است که پرداختن به آن ضروری می باشد. یکی از مسایل مهم اجتماعی افغانی های مقیم ایران دوستی ها و ارتباطات دختران و پسران مهاجر و ایرانی با یکدیگر است که دارای مشکلات و حواشی فراوانی است که فیلم و سریال های مختلفی نیز بر اساس آن ساخته شده است در مطلب پیش رو نویده احمدی در سایت هفته به بررسی این ارتباطات می پردازد:
زمانی که مهاجران افغانستانی راه ایران را پیش گرفتند نمیدانستند که در ایران ماندگار میشوند و فرزندان آنها اگر چه در ایران به دنیا میآیند و بزرگ میشوند اما شاید هرگز ایرانی محسوب نشوند. یکی از موضوعاتی که نسل جوان مهاجر، چه مهاجرانی که به ایران آمدهاند و چه مهاجرانی که راه اروپا را پیش گرفتند، دوستی بین دخترانِ مهاجر با پسران بومی و برعکس است. دختران افغان در جامعه ایران خو گرفتهاند و بسیاری از آنها با پسران ایرانی دوست شدند. متن حاصل به موضوع دوستی دختران افغان با پسران ایرانی پرداخته است.
رابطهی دوستی دختران و پسرانِ مهاجران با پسران و دختران کشور میزبان همچون بسیاری دیگر از جنبههای زندگی اجتماعی مهاجران تحت شعاع محدودیتهای فرهنگی هر دو طرف قرار دارد. در این گزارش از زبان دختران مهاجر به این معضل پرداخته شده است؛ معضلی که گاه به جراحتهای عمیق روحی در میان نسل دومِ مهاجران، بویژه میان دختران میانجامد.
قوانین تابعیت در ایران تقریبا هرگز بهروز نشده است. این قوانین دهها سال پیش برپایه «خون» (یا ژن) تعریف شده که در آن دادن تابعیت به یک غیرایرانی به هیچ وجه تعریف نشده است. علاوه براین تا همین چند هفته پیش داشتن تابعیت ایرانی فقط از طریق پدر ایرانی ممکن بود یعنی حتی فرزند یک مادر ایرانی (و پدر غیر ایرانی) حق داشتن تابعیت را نداشت.
سمیرا از تجربه دوستی خود میگوید: «وقتی پانزده سالم بود عاشق پسر صاحبخانهیمان شدم. اسمش پیمان بود و در دبیرستان درس میخواند. ما باهم تلفنی حرف میزدیم و به ندرت بیرون میرفتیم. میخواستیم باهم ازدواج کنیم اما هر دویمان از خانوادههای خود میترسیدم. من یک دختر افغان بودم و پیمان یک پسر ایرانی و همین موضوع دلیلی بودم که ما هیچ وقت به هم نرسیم. پیمان میگفت که افغان بودنم برایش مهم نیست و حاضر است که به خاطر من با خانوادهاش بجنگد. ما سه سال باهم دوست بودیم. او هر روز در خانه با پدر و مادرش دعوا میکرد. بلاخره یک روز گفت که ما به درد هم نمیخوریم، چون فرهنگ ما فرق میکند. از آن زمان همیشه احساس میکنم که بیگانه هستم و هر چقدر زمان بگذرد باز ما مهاجر هستیم مهاجری که همیشه در طبقه پایین قرار دارد.»
ذکیه متولد ایران است و خانوادهاش چهل سال پیش به ایران آمدهاند او از تجربه دوستی خود میگوید: «زمانی که دانشجو بودم با یکی از همکلاسیهایم دوست شدم و رابطه خوبی باهم داشتیم. او نمیدانست که من افغان هستم و مخفی کرده بودم، چون همیشه میترسیدم که وقتی متوجه شود مرا ترک میکند. هر روز علاقهام به او بیشتر میشد. قرار شد که مرا به خانوادهاش معرفی کند. یک روز همه چیز را به او گفتم اما او زد زیر همه چیز و گفت: من رویم نمیشود که به خانوادهام بگویم که با یک دختر افغان دوست هستم و همه چیز تمام شد. به نظر من نژادپرستی در میان کسانی که تحصیلات دارند بیشتر است. همیشه به خودم میگویم که گناه من چیست که خانوادهام مهاجر هستند. هر وقت یاد خاطراتم میافتم خیلی ناراحت میشوم و باخودم میگویم که کاش از اول وارد این دوستی نمیشدم.»
دختران مهاجر افغانستانی که متولد ایران هستند همواره دچار دوگانگی هستند که این دوگانگی در بسیاری از موارد بر روح و روان آنها تاثیری عمیق گذاشته و گاه به زخمی ماندگار تبدیل میشود. ندا ۲۵ ساله است و از تجربه خود میگوید: «ما مهاجر هستیم و همیشه مهاجر خواهیم بود چرا که قانون ایران در مقابل افغانها هرگز تغییر نمیکند. هر جوانی تجربه دوستی با جنس مخالف را دارد. من همیشه از همان زمانی که راهنمایی بودم سراغ هیچ پسری غیر از همشهریهای خودمان نمیرفتم. همیشه میشنیدم که پسرها دخترهای افغان را بیشتر اذیت میکردند و این ترس همیشه با من بود. یک روز با برادر دوستم آشنا شدم. او میدانست که من افغان هستم دل به دریا زدم و ترسهایم را زیر پا گذاشتم و با او دوست شدم. ما دوستی خوبی باهم داشتیم او هیچ وقت نگاه بالا به پایین به من نداشت. به نظرم همیشه خوب و بد وجود دارد و نمیشود گفت که همه ایرانیها بد هستند.»
بیشتر طبقه قشر مهاجر در کارهای فرودست جامعه کار میکنند و این موضوع در نگاه جامعه میزبان تاثیر فراوانی گذاشته است. نسل جوان مهاجر هر چند با جامعه به راحتی ارتباط برقرار میکنند اما آنها همواره تحت تاثیر نگاه کلی جامعه میزبان به جامعه مهاجر هستند.
نازی از تجربه خود با جنس مخالف میگوید: «حس خیلی بدی هست وقتی آدم دچار دوگانگی میشه. مثلا من منشی شرکتی بودم و از همکارم خوشم میاومد ولی با خودم درگیری داشتم و میترسیدم. ترس از پذیرفته نشدن و نگاه بالا به پایین مرا آزار میداد. وقتی نگاه کلی جامعه و قانون نگاه ارزشمندی نباشه روی همه چیز تاثیر داره. خیلی از دختران نسل جوان افغان به پسرهای ایرانی دوست نمیشوند. من مدتی با پسری در ارتباط بودم و زمانی که فهمید که من افغان هستم شروع به جنگ و دعوا کرد و گفت من صد سال سیاه با دختر افغانی ازدواج نمیکنم. اگر تو عروس مادرم شوی او چطور به در و همسایهها نگاه کند. شاید تجربه من این طور بوده ولی میدانم که در بشتر اوقات همین طور است.»
زینت دختری است که آشناییهای زیادی را از سر گذرانده است و میگوید: «همیشه وقتی با کسی آشنا میشوم زمانی که متوجه میشوند افغان هستم خوشحال میشوند. تنها یک بار پیش آمد که با پسری به نام حسن آشنا شده بودم و باهم به مترو رفته بودیم. در مترو پسری افغانستانی روی صندلی نشسته بود و زنی با او بحث کرد و به او گفت که افغانی واسه چی جا رو گرفتی، شما افغانها کشورمون رو اشغال کردید و پسر را از صندلی بلند کرد و رو به من کرد و گفت خانم شما بشیند. من حالم خیلی بد شد. حسن گفت تو چرا ناراحت شدی به تو که چیزی نگفت به اون افغانی فحش داد. من گفتم که افغان هستم و ناگهان چهرهاش درهم رفت و کلی با من دعوا کرد و دیگر هرگز به من زنگ نزد.
مخالفت والدین نسل جدید دختران افغان
خانوادههای نسل جدید مهاجران در دل خود ترس دارند و اکثر پدر و مادرها مخالف آشنایی دختران خود با پسران ایرانی هستند. زهرا ۵۶ سال سن دارد و سه دختر نوجوان دارد. او در رابطه با این موضوع میگوید: «ما هزار سال هم که در ایران زندگی کنیم باز هم مهاجر هستیم. ایرانیها خیلی مهربان هستند و مردمی هستند که خیلی به مهاجران کمک میکنند اما ایرانیها به ما نگاه نژادپرستانه دارند و دوست ندارند که عروسشان افغانی باشد. هرگز حاضر نیستم که دخترم با ایرانی ازدواج کند چون میدانم که در آینده به مشکل میخورد.»
مخالفت والدین نسل جدید دختران افغان
خانوادههای نسل جدید مهاجران در دل خود ترس دارند و اکثر پدر و مادرها مخالف آشنایی دختران خود با پسران ایرانی هستند. زهرا ۵۶ سال سن دارد و سه دختر نوجوان دارد. او در رابطه با این موضوع میگوید: «ما هزار سال هم که در ایران زندگی کنیم باز هم مهاجر هستیم. ایرانیها خیلی مهربان هستند و مردمی هستند که خیلی به مهاجران کمک میکنند اما ایرانیها به ما نگاه نژادپرستانه دارند و دوست ندارند که عروسشان افغانی باشد. هرگز حاضر نیستم که دخترم با ایرانی ازدواج کند چون میدانم که در آینده به مشکل میخورد.»
پسرهای ایرانی به دوستی با دخترانِ مهاجر خوشبین نیستند
میلاد از پسران ایرانی است که با مهاجران رفت و آمد دارد. از نگاه او مهاجران قشری هستند که در سختی زندگی میکنند و جامعه ایران در حق آن ظلم کرده است. میلاد در خصوص دوستی دختران افغان با پسران ایرانی میگوید: «در جامعه سنتی مثل ایران همیشه زنان از سوی مردان مورد اذیت قرار میگیرند و این اذیت شامل مرحله آشنایی هم میشود. بسیاری از پسران به بهانه ازدواج وارد دوستی میشوند و فقط نیازهای جنسی خود را برطرف میکنند. دوستان من هیچ گاه با یک دختر افغان دوست نمیشوند و اعتقاد دارند که فرهنگ افغانها با ایرانیها متفاوت است. حتی بعضی از آنها دوستی با دختر افغان را انگ میدانند و فقط با هدف سرگرمی وارد رابطه میشوند. تجربه به من نشان داده که ایرانیها نگاه بالا به پایینی نسبت به افغانها دارند و این نگاه منفی ریشه فرهنگی دارد که به راحتی عوض نمیشود.»
احمد که همکاران افغانستانی زیادی دارد در این موضوع میگوید:«در مورد افغانها همیشه یک کلیشهای وجود دارد که برگرفته از خبررسانی غالب در رسانهها است. رسانههایی که به جامعه تلقین میکند که مهاجران قشر ضعیفی هستند. به عنوان مثال شخصیتها دست پایین و یا نقش منفی فیلمها به بازیگر افغان داده میشود. این نگاه روی ذهنیت مردم ایران تاثیر مستقیم گذاشته است که حتی بر آشنایی دختران نسل جدید مهاجر اثر میگذارد و باعث میشود که دختران را در موضع ضعف قرار گیرند. به همین دلایل فکر می کنم فقط گروه کوچکی از مردهای ایرانی حاضر باشند که با یک دختر افغان آشنا باشند. از طرف دیگر خانوادههای آنها نقش مهمی دارند؛ چراکه هم خانواده دختر و هم خانواده پسر با این موضوع مخالفت میکنند.»
اخرش نسل ایرانی ها را مغولی وچندشی می کنند یک زیبایی وملاحت اریایی در ایرانی ها بود ان هم به لطف مسوولین با ورود ملیونها مردم افغان ان را هم دارند می گیرند چهل سال است فقط به ایران می ایند جمعیت مهاجرین در ایران هشت تا ده ملیون نفر در تاجیکستان وازبکستان وترکمنستان با ان همه امکانات کمتر از ده هزار نفر.
ای کاش دختران ایرانی سبک رفتاری خودشون رو درست کنند واقعا سنگ سنگین جلوی پای پسرها نزارن. متواضع و فروتن باشن تا نسل پرافتخار
ایرانی تکثیر بشه
والا من نه خودم نه خانواده و اطرافیانم هرگز به چشم تحقیر و توهین یا حتی خارجی و بیگانه به افغان ها نگاه نکردیم. افغان ها ایرانی هستند هم زبانشان پارسی است هم نوروز را جشن میگیرند و اصولا تا صد و اندی سال پیش بخشی همیشگی از ایران بودند تا اینکه انگلیس متجاوز اونجا رو از میهن ما به زور جدا کرد. اما معدود افرادی را دیده ام که متاسفانه بعلت بیشعوری و نا آگاهی با برادران افغان برخورد ناشایستی دارند.
از دید من ایران و افغانستان برادران دیرینه هستن و همه موجودات زنده کلا یه کوفتن چبرسه انسان ها
بنظرم افغانیها خیلی مردم شریف وباشخصیتی هستن من خودم ایرانی هستم واسه اتباع افغانی احترام قائلم