دیریست که در خانه، نشان از پدری نیست
یا یک رگِ جوشانِ پدر، در پسری نیست
این رسمِ کهن، تابِ حضور تو ندارد
وین خانه پذیرای یَلِ نامْوری نیست
خالیست دل و دیده، دل و دیده اگر هست
از عشق، نشانی نه و از جان، اثری نیست
نفرین! نه به این خانه؛ به این کوچهی ویران
جایی که در او سایهی مردِ قَدَری نیست
در کوچه ندیدند تو را؛ بس که بزرگی
همسایهی خوشنیّت و صاحب بَصَری نیست
دیریست زمین، ارث به قابیل رسیده
دیریست زمان، منتظرِ تاجْوری نیست
ای مُسلمِ مسعود، جهانْ مسجدِ کوفهست
برگرد ببین پشتِ سرت را، خبری نیست!
محمّدحسین روانبخش
Post Views: 927