گهوارهای روان است بر موجهای دریا
مادر کجاست؟ شاید… در ناکجای دریا
فریادهای کودک, آتش بهجان دریاست
کودک نمیرود خواب با لایلای دریا
کودک چه دیده آخر تا جانبهلب نباشد
آن از عطای انسان، این از لِقای دریا
بر مرگ بیپناهان, همدست و همدلاناند
امشب خدای خشکی با ناخدای دریا
·
دریا عبوس و دلتنگ, سر میزند به هر سنگ
مُهر است گوشِ ساحل، گنگ است نای دریا
سنگینترین امانت مانده است روی دوشش
سخت است مرگ کودک بر دستهای دریا
دریا سرود: ایکاش میمُرد و زنده میماند
دریا بهجای مادر، مادر بهجای دریا
·
گهوارهای است بیجان, بر ریگهای سوزان
مردم … خبر ندارند از ماجرای دریا
” محمد محسن سعیدی “
Post Views: 635