چکیده مقاله :
مهاجرت هرچند پدیدهای جدید نیست و در طول تاریخ همواره وجود داشته است، در دنیای امروز به مسئلهای غامض و پیچیده تبدیل شده است. این مسئله درباره رویکرد دولتها به مسئله مهاجرت نیز صادق است. تفاوت رویکرد دولتها در قبال مسئله مهاجرت و چالشهایی که در کشورهای صنعتی به شکل گاه و بیگاه در این زمینه رخ میدهد، نشاندهنده این واقعیت است. از اینرو این مقاله به بررسی زمینههای نظری سیاستهای مهاجرتی دولتهای مهاجرپذیر میپردازد. پرسشی را که به طور خاص دغدغه این پژوهش است، میتوان اینگونه مطرح کرد: چرا دولتهای مهاجرپذیر در مقابل ورود مهاجران، سیاستهای متفاوتی را در پیش میگیرند؟ پاسخ این پرسش را باید در دو مفهوم «منافع ملی» و «ارزشهای ملی» متفاوتِ حاکم بر جوامع و دولتهای مختلف و وزن متفاوت هر یک از این دو در عرصه سیاستگذاری جستوجو کرد. به عبارتی دیگر به نظر میرسد که هرگونه سیاستگذاری درباره مهاجرانی که وارد خاک یک کشور میشوند، لاجرم بر اساس اتمسفری است که برآمده از این دو مؤلفه است. در این چارچوب، ذیل بحث منافع ملی، به وجوه مختلف اقتصادی، اجتماعی، نظامی- امنیتی و مسائل زیستمحیطی اثرگذار و ذیل بحث ارزشهای ملی، به رویکردهای اخلاقمحور، عرفمحور و دینمحور سیاستهای مهاجرتی توجه خواهد شد. رویکرد این پژوهش، نظری است و با روشی تبیینی و با شیوه گردآوری دادهها به شکل کتابخانهای به طرح پشتوانههای سیاستهای مهاجرتی میپردازد.