همانطور که آگاهان و دلسوزان از همان ابتدای موج مهاجرستیزی در کشور پیش بینی کرده و تذکر داده بودند. این جریان غیر علمی، غیر انسانی و غیر شفاف از بسیاری جهات کشور را دچار یک بحران امنیتی گسترده خواهد کرد و به ناامنی روانی و بر باد دادن سرمایه های اخلاقی و اجتماعی جامعه منجر خواهد شد.
پرداختن به این موضوع و ابعاد آن شاید نیاز به کتابی مفصل و پژوهشی دارد. ولی در این فضا و در حد امکان بنده فقط به ارایه یک سری گزاره های درست و غلط و اشاره به آنها خواهم پرداخت:
۱. امور مهاجرین در کشور حتما نیاز به ساماندهی دارد. این را بیش از هر کسی خود مهاجرین درک کرده اند و باور دارند. اما باور کنیم ساماندهی فقط دستگیری و اخراج آن هم با این مدل و روش نیست. آسیب ها و آفات این روش بیش از فواید احتمالی آن است.
۲. برخورد با مجرم با هر ملیتی متناسب با جرمی که انجام داده باید انجام شود و مهاجر افغانستانی از این قاعده مستثنی نیست. این خواسته خود جامعه مهاجرین هم هست. اما تعمیم جرم یک یا چند فرد به یک قوم یا ملیت نه امری اخلاقی، نه منطقی و نه حقوقی است.
۳. مهاجرین در سراسر جهان نه تنها باری بر اقتصاد جامعه میزبان نیستند بلکه به توسعه حجم اقتصادی آن کشور کمک می کنند. اگر ما به درستی از این ظرفیت استفاده نمیکنیم، مشکل جامعه مهاجرین نیستند بلکه مشکل در عدم برنامه ریزی درست ماست. آن هم جامعه ای که بارها صداقت و پاکدستی و نجابت خود را چه به عنوان کارگر ساده، چه به عنوان سرمایه گذار و چه به عنوان تاجر به ما ثابت کرده است.
۴. آنها که دل در گرو نام و یاد ایران و فرهنگ و هویت و تمدن ایرانی دارند، هیچ می دانند که اگر بلخ، غزنه، کابل، هرات و… را از این فرهنگ و تمدن بگیرند چه بر سر آن آورده اند؟ آیا این همان خواست و برنامه انگلیسی ها از سیصد سال پیش بدین سو نبوده و نیست؟ ایرانی ضعیف با مرزهایی محدود بدون پشتوانه فرهنگی و زبانی و تاریخی بزرگ.
۵. بر همه بزرگان فرهنگ این سرزمین واجب است که از جریان ضداخلاقی و نژادپرستی که به بهانه ساماندهی و مهاجر غیرقانونی دهان به فحاشی های شرم آور باز کرده اند برائت بجویند. این جریان فراتر از موضوع مهاجرین بنیان های اخلاقی جامعه را نشانه گرفته است.
۶. در جریان تهاجم دشمن صهیونیستی به ایران عزیز بیشترین حجم همدلی با ایران از سوی مردم افغانستان حتی آنهایی که هیچ گاه ایران نبوده اند یا سال هاست جلای وطن دوم کرده اند و اینک در غرب فرهنگی ساکن هستند، انجام شد. حجم این همدلی با اطلاع از حجم همه همدلی های سایر ملل دنیا بیشتر بود. طبیعی هم بود چرا که برای ایشان حمله به ایران حمله به هویت و تمدن مشترک بود و هست. اما جریان مشکوک مهاجرستیز این همدلی را برنتابیده اند و همه تلاش خود را میکنند که آن را کینه و نفرت تبدیل کنند. باد میکارند که طوفان درو کنند. اما زهی خیال باطل که درخت تنومند تمدن ایران آفات بزرگتر را هم دفع کرده است.
۷. ممکن و محتمل است که در جریان همدستی با دستگاه اطلاعاتی دشمن تعدادی از اتباع افغانستان هم آگاهانه و با برنامه یا ناآگاهانه و با تطمیع این جریان را همراهی کرده باشند. اما این که جریان نفوذ اطلاعاتی را معطوف به این گروه اجتماعی آن هم با تعمیم غلط کنیم، بدون شک دادن آدرس غلط برای فرار مهره های اصلی نفوذ از زیر فشار توجه نهادهای ذیربط است. این گزاره به مشکوک بودن بیشتر جریان مهاجرستیزی که تمام تمرکز نهادهای انتظامی کشور را به سمت طرد مهاجرین برد تا شد آنچه نباید می شد، مهر تایید می زند.
میتوان گزاره های فراوان ریز و درشت دیگری هم به این لیست اضافه کرد.