مرور و بررسی کتاب «نیمقرن میزبانی» (۱۴۰۳)
کتاب «نیمقرن میزبانی، سیاستهای مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران در برابر اتباع افغانستانی (۱۳۵۷-۱۴۰۳)» توسط غلامعباس حسینی (راهان پارسی) نوشته شده است. او که چهاردهه قبل مهاجر شده است، میگوید مهاجر بودن در ایران، دنیای خاص خودش را دارد. از آنطرف تحصیل در علم سیاست نیز زاویه دید جدیدی در برخورد و بررسی مهاجرت و مهاجران افغانستانی در ایران به او میبخشد. این اثر به بررسی جامع و تحلیل دقیق رویکردها و سیاستهای مهاجرتی دولت ایران در قبال مهاجران افغانستانی میپردازد و تلاش دارد تا با استفاده از نظریههای علم سیاست، منابع تاریخی، اسناد دولتی و مطالعات و پژوهشهای علمی؛ تصویری روشن از چگونگی و روند تغییر و تحول سیاستهای مهاجرتی ایران در دورهای طولانی و پرفرازونشیب ارائه دهد.
نویسنده ادعا دارد که کتاب حاضر با هدف ارائهی تصویری کامل و چند بعدی از سیاستهای مهاجرتی ایران در برابر مهاجران افغانستانی تدوین شده است. در این مسیر، سعی شده است تا با تحلیل دقیق و بررسیهای علمی در ابعاد مقایسهای، تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که بر این سیاستها تأثیرگذار بودهاند، به دقت مورد ارزیابی قرار گیرند. کتاب چهار فصل دارد. فصل اول به ارائه و معرفی چارچوب نظری میپردازد. فصل دوم، تاریخ مهاجرت افغانستانیها به ایران را از دو قرن پیش تا امروز بررسی میکند. در فصل سوم سیاستهای دولت ایران در برابر مهاجران افغانستانی از سال ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۳ بررسی میشود. در نهایت در فصل چهارم سیاستهای مهاجرتی ایران در قبال مهاجران افغانستانی در بازه زمانی ۱۳۷۷ تا ۱۴۰۳ و پایان کار دولت رییسی بررسی میگردد.
چارچوب نظری و نظریه سیاستهای مهاجرتی
چارچوب نظری کتاب بر مبنای نظریه سیاستهای مهاجرتی استوار است. بهرهگیری از یک چارچوب نظری برای نویسنده از آنجا اهمیت دارد که به تحلیل علمی و منسجم سیاستهای مهاجرتی ایران کمک میکند و پیوندهایی میان عوامل مختلف را بهتر آشکار میسازد. از همینرو، نویسنده سیاستهای مهاجرتی ایران را در دورههای تاریخی مختلف با توجه به متغیرهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و… تحلل نموده و تأثیرات آنها را بر وضعیت مهاجران افغانستانی بررسی کرده است. نظریه سیاستهای مهاجرتی برآمده از دو اصل منافع ملی و ارزشهای ملی است. نویسنده، منافع ملی مؤثر بر سیاستهای مهاجرتی را با پنج مؤلفهی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و زیست محیطی چارچوببندی و وارسی میکند. بهدنبال آن چهار کلانارزش اخلاق، حقوق بشر، فرهنگ و دین را که در تمامی جوامع بهعنوان ارزشهای ملی و تأثیرگذار بر سیاستهای مهاجرتی میداند.
منافع ملی با همهی امنیتمحوری و فایدهگرایی خود و ارزشهای ملی با تمام نیکپنداریاش، هر دو با هم زمینهساز شکلگیری سیاستهای مهاجرتی هستند. افراط و تفریط در گرایش به هر یک از آنها به سیاستهای مهاجرتی موفقیتآمیزی ختم نخواهد شد. منافع و ارزشهای ملی هر دو لبهی یک شمشیر هستند. در واقع هر دو در عین استقلالیت خود در تأثیرگذاری بر سیاستگذاریها نقش مهارکنندگی یک دیگر را نیز بر عهده دارند و متعادلکنندهی سیاستهای مهاجرتی هستند. در نتیجه نمیتوان سیاستهای مهاجرتی را بدون همیاری ارزشهای ملی و منافع ملی تصور کرد (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، ص ۶۱).
دلایل مهاجرفرستی افغانستان
نویسنده باور دارد که نتیجه همهی این عوامل، ایجاد یک فرهنگ مهاجرپنداری در بین مردم افغانستان است. چون پس از دههها مهاجر بودن، مهاجرت پدیدهای نهادینه و درونی در باور و اندیشه افغانستانیها شده است. در میان مردم افغانستان افراد زیادی را مییابیم که محل تولد خودش با پدرش و پدربزرگش؛ ولایت به ولایت و حتا کشور به کشور فرق میکند. این دوران طولانی باعث شده هنجارها، ارزشها و باورهای مهاجرتی در افغانستانیها نهادینه شود. بهگونهای که یک افغانستانی مهاجرت را جزئی از ذاتیات و حتمیات زندگی خودش میداند و هر لحظه آماده است تا با رخدادی دست به مهاجرت بزند. این فرهنگ باعث شده سادهزیستی، انعطافپذیری، تحقیرپذیری، ریسکپذیری و ازخودگذشتگی جزئی از روحیات و شخصیت مهاجران افغانستانی شود.
پیشینه دیرین مهاجرت افغانستانی به ایران
مهاجرت افغانستانیها به ایران مختص به چهاردههی گذشته نیست و به سالهای دور، بهویژه به دوره ناصرالدینشاه باز میگردد. او، نخستین مهاجران افغانستانی به ایران را از قوم «هزاره» میداند، به این دلیل که مسألهی مهاجرت در افغانستان از نخستین روزهای شکلگیری حکومت درانیها تا کنون با این قوم گره خورده است. به عقیدهی او، تفوق و چیرگی قوم «پشتون» بر مسند پادشاهی و بعدها در منسب رییسجمهور، نخستوزیر، خلیفه و امیر قدرت را کاملا انحصاری و منحصر برای قوم پشتون کرده است. این انحصارطلبی و عدم شریکسازی دیگر اقوام موجب بروز درگیریها و جنگهای خونین و طولانی شده است. از نخستین قربانیان انحصارطلبی پشتونها، هزارهها بودهاند.
اینجا است که مهاجرتهای گستردهی هزارهها برای نجات و رهایی از ظلم حاکمان پشتوننژاد به سرزمینهای امن شروع شد. به گواهی تاریخ تنها تا سال ۱۸۵۰ میلادی، حدود ۴۵ هزار نفر از هزارهها برای حفظ جان خود به تربت جام و باخزر مهاجرت کرده بودند. در میان جانشینان دوستمحمد خان؛ شیرعلیخان سیاستی ملایمتری نسبت به هزارهها به کار گرفت. وی باعث شد قبایل هزارهها با یکدیگر متحد شوند و در صورت پرداخت مالیات به حکومت مرکزی، مناطقشان توسط امیران خودشان اداره شود. اما این دوران داوم چندانی نیاورد و با رویکارآمدن امیرعبدالرحمانخان در سال ۱۸۸۰؛ روزگار جدیدی رقم خورد (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، صص ۸۲-۸۳).
سیاستهای مهاجرتی ایران دودههی نخست
میزان کم و زیاد شدن حضور مهاجران در طول نیمقرن در ایران بیانگر تغییرات پیدرپی سیاستهای مهاجرتی این کشور است. سیاستهایی که برآمده از شرایط و تحولات داخلی و جهانی بودهاند. رخدادهایی که برآمده از گفتمانهای حاکم بر سمتگیریهای سیاسی ایران است. جنگ ایران و عراق و حملهی شوروی به افغانستان مهمترین رخدادهای تأثیرگذار بر شکلگیری موجه مهاجرت افغانستانیها و اتخاذ سیاستهای مهاجرتی از سوی دولت ایران بودهاند. حکومت ایران با اتخاذ سیاست درهای باز، پذیرای بیش از سه میلیون مهاجر افغانستانی در طول یکدهه شد. مهاجران در این دهه با دریافت کارت آبی؛ از مزایا و حقوق شهروندی بسیار گستردهای همچون دریافت کوپن کالا، آزادی تردد و جایگزینی، تحصیل، خدمات شهری و صحی بهرهمند بودند.

منبع: نویسنده کتاب
در این دهه مهاجران افغانستانی به خوبی توانستند در جامعه و بازار کار ایران جذب شوند. آنان با قبول کارهای سخت با دستمزد پایین، خیلی زود جای خود را در اقتصاد ایران یافتند و کارفرمایان ایرانی از آن زمان تا کنون تمایل ویژهای برای استخدام این کارگران از خود نشان دادهاند.
یکی از مهمترین دلنگرانیهای مخالفان حضور گسترده و بیقیدوشرط مهاجران؛ عدم وجود آمار و اطلاعات دقیق از مهاجران افغانستانی بود. بنابراین، پس از تلاشهای بسیار این گروه، دولت مجاب شد تا طرح شناسایی و ساماندهی مهاجران افغانستانی را اجرا کند (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، ص ۱۱۸). تحصیل و ارائهی خدمات آموزشی نیز از مسائل مورد مناقشه دولتمردان در رابطه با مهاجران افغانستانی بوده است. همچنین از دیگر مناقشههای مهم برای مهاجران مسألهی اشتغال آنان بود. تا سال ۱۳۶۳ نظارت و محدودیتی برای اشتغال مهاجران در نظر گرفته نشده بود. نبود نظارت و محدودیت بر اشتغال مهاجران باعث بروز برخوردها و اعتراضاتی از سوی قشر کارگران ایرانی شده بود. به همین دلیل در این سال از سوی وزارت داخله قانون کار مهاجران در سیزده ردهی شغلی تصویب شد و دو سال بعد چهار ردهی شغلی دیگر نیز به آن اضافه گردید (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، صص ۱۲۰-۱۲۱).
منافع و سود اقتصادی مهاجران افغانستانی برای ایران
با پایان جنگ ایران و عراق دولتمردان ایرانی بهدنبال راهحلی اساسی برای بازسازی بودند. آنان به این نتیجه رسیدند که برای دستیابی به چنین راهحلی نیازمند بازتعریف گفتمان و سمتگیریهای سیاسی نوینی هستند. سیاستهای دولت هشتسالهی هاشمی رفسنجانی از سیاستهای دههی نخست انقلاب فاصله گرفت. از نظر سیاستمداران ایرانی در این برهه زمانی حضور گستردهی مهاجران افغانستانی در شرایطی که ایران با وضعیت سخت پساجنگی روبهرو بود، به هیچ وجه به نفع ایران نخواهد بود. این افراد معتقد بودند حضور چند میلیونی افغانستانیها هزینههای بسیار سنگینی چه در ابعاد اقتصادی و چه در ابعاد اجتماعی و فرهنگی بهبار آورده بود. دولت ایران در مواجهه با این مسأله، اردوگاههایی را در نقاط مختلف و دور از شهرها ایجاد کرد. این اردوگاه به مهمانشهر معروف شدند.
با این چنین رویکردی انتظار میرفت بخش عظیمی از مهاجران افغانستانی به کشورشان بازگردند. ولی آمارهای بازگشت مهاجران در این زمان نشاندهندهی این امر نیست. علت روشن است؛ کارگران افغانستانی بهدلیل ارزان بودن و توانایی کار در سختترین شغلها آن هم در دشوارترین شرایط؛ میان کارفرمایان محبوبیت خاصی داشتند. آنان توانسته بودند در طول ده سال زندگی در ایران خود را با مشاغلی تطبیق دهند که کارگران ایرانی دیگر حاضر به پذیرش آنها یا نبودند و یا خواهان دستمزد بسیار بالایی بودند. این ویژگی مهاجران خیلی زود ابتدا برای کارفرمایان و سپس برای سیاستمدرانی که در پی بازسازی و سازندگی کشور بودند، روشن شد.
بنابراین، منافع و سود اقتصادی مهاجران افغانستانی چالشی اساسی در مسیر اجرای طرح جمعآوری و بازگرداندن مهاجران ایجاد کرد. چالشی که بسیاری از سیاستمدارانی که طرفدار طرح جمعآوری و بازگردان بودند را به عقبنشینی از مواضعشان واداشت (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، ص ۱۲۸). اهمیت نیروی کار مهاجران افغانستانی آنقدر نمود یافته بود که هاشمی رفسنجانی بهعنوان رییسجمهور نیز به این مسأله در سخنرانیاش در دیدار با شاعران افغانستانی در سال ۱۳۷۰ اعتراف میکند (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، ص ۱۲۹). پشتکار، قدرت بدنی و جوانی نیروی کار مهاجران افغانستانی باعث شده بود که کارفرمایان در دههی دوم حیات انقلاب، بیش از پیش در پی استخدام کارگران مهاجر افغانستانی باشند (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، ص ۱۳۰).
مشوق متناقض بازگشت و ماندن و پیآمدهای تهدید امنیتی مهاجران افغانستانی
سیاستهای ایران در دودههی اخیر مثل دودههی قبل، در یک وضعیت متناقض قرار دارد. از یکسو نگاه امنیتی و گسترش بینش بیگانهپنداری مهاجران افغانستانی و از سوی دیگر اهمیت نیروی کار سیاستهای دولت ایران را به دو دستهی «سیاستهای مشوق بازگشت» و «سیاستهای مشوق ماندن» تقسیم کرده است. نگاه امنیتی دولت ایران نسبت به مهاجران افغانستانی ناشی از ظهور گروههای افراطی بنیادگرایی همچون القاعده و طالبان در افغانستان و دنبال آن، سربرآوردن و گسترش داعش در افغانستان بود. در کتاب آمده است: حضور چند میلیون مهاجر افغانستانی این بیم را میرساند که تعداد زیادی از نیروهای بنیادگرا در ایران زندگی میکنند. پیدایش بینش امنیتیمحور مبنای شکلگیری اتخاذ سیاستهای مهاجرتی جدیدی از سوی مقامهای ایرانی در برابر مهاجران افغانستانی بود. سیاستهایی که بر بازگشت، محدودیت و کنترل هرچه بیشتر دولت بر مهاجران افغانستانی تأکید داشته است (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، صص ۱۴۹-۱۵۰). از آنجایی که از ماه اسد ۱۴۰۰ بار دیگر طالبان بر افغانستان حاکم شدهاند، خطر گسترش گروههای افراطی بنیادگرا، بهویژه داعش، در این کشور بیش از پیش جدی شده است (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، ص ۱۵۱).
در کل چنین پیشزمینهای در امنیتیپنداری حضور مهاجران افغانستانی پیآمدهای گوناگون در شکلگیری و اتخاذ سیاستها و قوانین مهاجرتی داشته است. سیاستها و قوانینی که هدف آن کنترل، پایش و بازگردان مهاجران افغانستانی به وطنشان بوده است. عدم ثبتنام و اعطای کارت شناسایی، اخراجهای همگانی، محدودشدن قوانین تردد و اسکان، عدم ارائهی خدمات عمومی و رفاهی، محدودیت در قوانین ازدواج و اعطای تابعیت، محدودیتهای بانکی برخی سیاستهای مهاجرتی امنیتیپنداری مهاجران افغانستانی توسط دولت ایران بودهاند.
گسترش بینش بیگانهپنداری مهاجران افغانستانی
ادامهی کتاب به گسترش بینش بیگانهپنداری مهاجران افغانستانی میپردازد. بهباور نویسنده، حکومت ایران با پیگیری و اجرای مداوم سرسختانهی سیاست بازگشت؛ باعث شکلگیری نگاهی ضد مهاجر افغانستانی در جامعهی ایرانی گردید. در اول، مخالفان مهاجران در سطح جامعه کارگران ساده بومی ایرانی بودند اما بعدا سایر اقشار جامعهی ایرانی نیز گسترش یافت. گواه این سخن میتواند برنامهها و فیلمهایی باشد که در دههی هشتاد با هدف تمسخر و تحقیر مهاجران افغانستانی از رسانههای ملی ایران نشر گردید.
برخورد ایرانیان با مهاجران همواره در جایگاه فرودست بوده است. زیرا مهاجران از همان ابتدا با قبول کارهای بسیار سخت، زندگی در فقر، حومهنشینی، بیسوادی و کمسوادی و… به حاشیه رانده شده بودند. همچنین بیش از پیش آشفته شد. از همینرو شخصیت و چهرهی مهاجران در نزد جامعهی ایرانی؛ یک چهره همواره نیازمند، فرودست، فرومایه و خطرآفرین ترسیم شده است. این بهگونهای بوده که برخی از ایرانیان وقتی به یک افغانستانی ثروتمند و یا با یک دانشجو یا دانشآموختهی دانشگاه مواجه میشوند؛ تعجب میکنند. در طول چهاردههی اخیر و بهویژه از دههی هفتاد به بعد عوامل و پدیدههایی در گسترش بینش بیگانهپنداری مهاجران افغانستانی در نزد ایرانیان نقش پررنگی داشتهاند که میتوان آنها را همان عوامل و دستمایهی دولت ایران برای پیشبرد سیاست عدم ادغام مهاجران برشمرد (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، ص ۱۷۳). نویسندهی کتاب، فقر، مواد مخدر، بزهکاری و ارتکاب جرم، بهداشت و مراقبت صحی پایین، حقآبهی هیرمند و سوءاستفادهی مخالفان نظام ایران را از عوامل گسترش بینش بیگانهپنداری مهاجران افغانستانی دانسته است.
اهمیت مهاجران افغانستانی در چرخهی صنعت و اقتصادی ایران
نویسنده در ادامه به نقش پررنگ اهمیت نیروی کار در چرخهی صنعت و اقتصاد ایران میپردازد. چیزیکه بدون شک مهمترین پشتوانهی حضور مهاجران افغانستانی و اصلیترین نگهدارنده و محافظ آنها در تلاطم جریانهای سختگیرانهی بازگشت در این نیمقرن گذشته بوده است. بسیاری از کارفرمایان و صاحبان کار و سرمایه در طول این سالها حامی حضور مهاجران و اهرم فشار علیه سیاستهای بازگشت بودهاند. بااینحال، همواره گروهی نیز وجود داشته که مخالف کارگر افغانستانی و خواهان اخراج آنها هستند. امروز اما اهمیت نیروی کار مهاجر افغانستانی در ابعاد گوناگون روزبهروز آشکارتر شده است.
دولت احمدنژاد با شعار عدالت؛ بنیانگذار طرح ساخت مسکنهای انبوه از سوی دولت با هدف خانهدار ساختن اقشار کمدرآمد و ضعیف بود. «طرح مسکن مهر»، «طرح مسکن ملی» و «طرح نهضت ملی مسکن» به ترتیب طرحهای ساخت مسکنهای انبوه از سوی دولت احمدینژاد، دولت روحانی و دولت رییسی بودهاند. این طرحها با هدف ساخت مسکن در تعداد بسیار زیاد موجب اشتغالزایی قابل توجهی در صنعت ساختمانسازی شدهاند. هرچند تاریخ ثابت کرده است هیچگاه این طرحها بهطور کامل به هدفشان دست نیافتهاند، بااینحال، اگر فرض را بر اجرای حتا ۵۰ درصدی این طرح بگذاریم؛ باز هم رقم قابل توجهی خواهد بود و به این معنا است که به چند میلیون کارگر نیاز است. اینها فقط طرحهای ساختوساز دولتی است. بدون شک در بخش خصوصی و در دیگر ردههای شغلی نیز تعداد قابل توجهی کارگر نیاز است. بنابراین، کارگران افغانستانی حاضر در ایران یکی از در دسترسترین گزینهها برای رفع کمبود نیروی کار در راستای اجرای اهداف ساختمانی و صنعتی دولت و بخش خصوصی، محسوب میشوند (حسینی راهان پارسی، ۱۴۰۳، صص ۱۹۱-۱۹۲).
نتیجه این تغییر نگرش، اجرای طرح بزرگ شناسایی و سرشماری مهاجران غیرمجاز افغانستانی در ثور سال ۱۴۰۱ بود. در این طرح همهی مهاجران فاقد مدرک میتوانستند ثبتنام کنند. مهاجران ثبتنام شده از مدارک اقامتی موقت بهرهمند شدند.
این طرح یکی از بزرگترین طرحهای ایران برای سرشماری مهاجران افغانستانی با اهداف اقتصادی بوده و نشاندهندهی افزایش اهمیت نیروی کار مهاجران افغانستانی است. این سیاست دولت رییسی هرچند وضعیت را به سمت استفادهی بهینه و هدفمند از حضور مهاجران در ابعاد گوناگون اقتصادی کشاند اما بعد از رویکارآمدن دولت پزشکیان مثل سایر طرحها و سیاست دولتهای قبل ناکام بوده و نتیجهی جز بهرهبرداری اقتصادی و سیاسی از مهاجران افغانستانی در پی نخواهند داشت.