سه‌شنبه 7 اسد 1404 برابر با Monday, 28 July , 2025

پاسخ به پرسش‌های پرتکرار دربارۀ مهاجران افغانستانی در ایران

پاسخ به پرسش‌های پرتکرار دربارۀ مهاجران افغانستانی در ایران

در مطالبی که در دفاع از مهاجران افغانستانی نوشته‌ام، برخی از نظرات، واکنش‌ها و سوالات پرتکرارتر بوده‌اند. سعی می‌کنم به تعدادی از نظرات پرشمار جواب بدهم.

مهمانی دیگر بس است، مهمانی یکی – دو سال است نه پنجاه – شصت سال

وقتی کسی شصت سال در یک کشور زندگی کرده، دیگر اسمش مهمان نیست؛ عضو همان جامعه‌ است، با همۀ حق و سهمی که باید داشته باشد. همان‌طور که ایرانی‌های زیادی بعد از چند سال زندگی در کشورهای دیگر، تابعیت آن کشورها را می‌گیرند.

چرا افغانستانی‌ها برنمی‌گردند کشورشان؟ آنجا که دیگر جنگ نیست!

‌اگر صدای جنگ کمتر شنیده می‌شود، به معنای صلح نیست. وقتی دخترها بعد از دبستان حق تحصیل ندارند، وقتی زنان اجازۀ کار، سفر یا حتی رفتن به پارک را ندارند، اسمش زندگی نیست. معمولاً کسی به اختیار خودش آواره نمی‌شود بلکه آواره‌اش می‌کنند. خیلی‌ها اگر امیدی به امنیت و آزادی داشتند، شاید لحظه‌ای هم با این همه تبعیض اینجا نمی‌ماندند.

حضور افغان‌ها بیش از حد در فضاهای عمومی حس می‌شود؛ در پارک، نانوایی، خیابان‌ها و بقیۀ جاها؛ پس باید بروند.

این‌که می‌گویید «زیادی دیده می‌شوند»، بیشتر از اینکه مشکل «حضور» آن‌ها باشد، نشانه‌ای از یک ترس نژادپرستانه‌ است. درخیلی از شهرهای ایران حضور افغان‌ها ممنوع است، پس طبیعی است که در شهرهای مجاز بیشتر دیده بشوند. حالا چون در نانوایی یا پارک آنها را زیاد می‌بینیم، پس باید اخراج بشوند؟ مطمئن هستید بعدش نوبت لرها و بلوچ‌ها و سایر اقوام نمی‌رسد؟ که عده‌ای بگویند چرا لرها و بلوچ‌ها در تهران زیادند؟ این نگاه، خطرناک است؛ چون به‌جای اینکه انسان‌ها را ببینیم، «دیگری» می‌سازیم. «وقتی به دیگری‌سازی عادت کنیم، دیگر مرز نمی‌شناسد». ممکن است بگویید بین اقوام یک کشور با مهاجران تفاوت هست، بله حتماً تفاوت دارد اما وقتی شروع کنیم به فرستادن آدم‌ها فقط چون «اهل این‌جا نیستند» یا چون «زیاد در شهر دیده می‌شوند‌، این نگاه محدود به مرزهای ملی نمی‌ماند. همین حالا هم بعضی‌ها می‌گویند:«لرها یا جنوبی‌ها در فلان‌جا زیاد شدند». تبعیض، وقتی رواج پیدا کند، از مهاجر شروع می‌شود، بعد به اقوام، لهجه، لباس و در نهایت به خود ما می‌رسد. همین حالا هم نگاه غیرعادی بعضی‌ها به لباس کردی و بلوچ در تهران دیده می‌شود. اگر روزی مثلا تعداد بلوچ‌ها در تهران بیشتر بشود، همین نگاه خواهد گفت: وای! بلوچ‌ها آمدند، صف‌های نانوایی شلوغ شده!

افغان‌ها تجاوز کردند، آدم ربایی کردند، سرقت کردند، پس باید بروند.

اینکه همۀ افغان‌ها باید اخراج شوند چون بعضی‌شان مرتکب جرم شده‌اند، نه تنها ناعادلانه و غیرمنطقی است، بلکه یک کلیشۀ‌ نژادپرستانۀ‌ خطرناک است. اول از همه باید بپذیریم که هیچ ملتی از ارتکاب جرم مصون نیست. در هر جامعه‌ای، فارغ از ملیت، گروهی از افراد ممکن است مرتکب جرم شوند. اما نسبت‌دادن جرم یک فرد یا یک گروه محدود به کل یک ملت، همان چیزی ا‌ست که به آن تبعیض سیستماتیک و نژادپرستی می‌گویند. طبق آمار رسمی نیروی انتظامی ایران، نرخ ارتکاب جرم در میان مهاجران افغانستانی نه تنها بیشتر از ایرانی‌ها نیست، بلکه در بسیاری از موارد کمتر است. اغلب مهاجران، از جمله افغان‌ها، برای کار و زندگی بهتر آمده‌اند و در شرایطی سخت، انسان‌هایی زحمتکش هستند که با شرافت کارهای سخت و سنگین می‌کنند. فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی، موارد معدود جرم را بزرگ‌نمایی می‌کند تا نگاه منفی و کلیشه‌ای را تقویت کند.

اگر بخواهیم با همان منطق کلی‌سازی پیش برویم، پس باید گفت که چون تعدادی از ایرانی‌ها در خارج از کشور مرتکب جرم شده‌اند، همه‌ی ایرانی‌ها باید اخراج شوند. مثلاً ماجرای تجاوز ورزشکاران ایرانی به یک زن کره‌ای در کرۀ‌ جنوبی را در نظر بگیرید. آیا به این بهانه، کرۀ جنوبی حق دارد بگوید: همۀ ایرانی‌ها مجرمند؟ قطعاً نه. چنین برخوردی ناعادلانه، غیر انسانی و برخلاف اصول حقوق بشر و عدالت است.

جرم را باید به مجرم نسبت داد، نه به ملیت. اگر فردی خواه ایرانی یا افغانستانی یا از هر ملیت دیگری مرتکب جرمی شده، باید طبق قانون با او برخورد شود. اما این به هیچ‌وجه بهانه‌ای برای نفرت‌پراکنی علیه یک ملت یا نژاد نیست. ما باید در برابر چنین تعمیم‌های نژادپرستانه و خطرناکی بایستیم، نه این‌که با سکوت یا تکرار آن‌ها، به آتش تبعیض دامن بزنیم.

طبق قوانین سازمان ملل، مهاجران باید سه درصد از کل جمعیت جامعۀ میزبان باشند!

اولاً دربارۀ عدد سه درصد که بعضی‌ها به آن اشاره می‌کنند: این یک قانون نیست بلکه یک توصیۀ‌ عمومی و بسیار کلی از سوی برخی نهادهای بین‌المللی است، نه یک قانون الزام‌آور یا نسخۀ واحد برای همۀ کشورها. مهم‌تر از درصد، نحوۀ مدیریت مهاجرت، ایجاد زیرساخت، و برخورد انسانی با مهاجران است. کشوری مثل آلمان در برخی دوره‌ها تا ده درصد از جمعیتش مهاجر بودند، ولی با برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری، آن را به فرصت تبدیل کرد.

دوم اینکه آمار واقعی مهاجران افغانستانی در ایران، طبق آمار رسمی وزارت کشور و سازمان بین‌المللی مهاجرت (IOM)، حدود ۶ میلیون نفر است، نه ۱۰ یا ۱۷ میلیون، که متأسفانه طی یکی دو سال اخیر در برخی رسانه‌ها و فضای مجازی با اغراق و بدون منبع گفته شده است. این‌گونه بزرگ‌نمایی‌ها فقط باعث تحریک احساسات و دامن‌زدن به نفرت می‌شود.

اما چیزی که کمتر به آن توجه می‌شود این است که بسیاری از این افراد، به‌ویژه نسل دوم و سوم مهاجران، در ایران به دنیا آمده‌اند، در همین خاک بزرگ شده‌اند، فارسی را با لهجۀ ایرانی صحبت می‌کنند، مدرسه و دانشگاه رفته‌اند و بعضی‌هایشان حتی هیچ‌وقت افغانستان را ندیده‌اند. اخراج چنین افرادی به کشوری که برایشان بیگانه است، نقض صریح حقوق انسانی و اصول شهروندی است. آنها دیگر «مهاجر» به آن معنا نیستند، بلکه شهروندانی با ریشه‌ای متفاوت‌اند.

بچه‌های افغانستانی کثیفند و با خودشان بیماری و شپش به مدرسۀ فرزندان ما می‌آورند.

نخست اینکه هم کودکان ایرانی ممکن است بیماری داشته باشند و هم کودکان افغانستانی. دوم این‌که کودکان مهاجر را به شپش یا بیماری ربط بدهیم، چیزی جز تکرار کلیشه‌های نژادپرستانه نیست؛ بیماری ربطی به تابعیت ندارد، به وضعیت اقتصادی، آموزش و بهداشت ارتباط دارد. نگاه انسانی یعنی به جای سرزنش قربانی، به ریشه‌های نابرابری نگاه کنیم و کمک‌شان کنیم که در شرایط بهتری زندگی کنند.

این‌که چنین دیدگاهی از سوی کسانی با مدرک بالای تحصیلی هم بیان می‌شود، نشان می‌دهد که تحصیلات به‌تنهایی تضمین‌کنندۀ فهم اجتماعی و اخلاقی نیست. تاریخ را اگر فقط بخوانیم ولی نفهمیم که «درد تبعیض» در همۀ‌ دوره‌ها تکرار شده، هیچ درسی از تاریخ نگرفته‌ایم.

شما مگر ایرانی نیستید، چرا به جای دفاع از هموطنانتان از افغانستانی‌ها دفاع می‌کنید؟

دفاع از حقوق انسانی مهاجران به معنای بی‌توجهی به مشکلات مردم ایران نیست؛ اتفاقاً زمانی می‌توانیم از حقوق خودمان دفاع کنیم که پای حقوق دیگران هم بایستیم. انسانی که به حقوق همسایه‌اش بی‌اعتنا باشد، روزی خواهد دید که دیگران هم به حقوق او بی‌اعتنا هستند.

میزان بیکاری در ایران بالاست؛ چرا باید افغانستانی‌ها فرصت‌های شغلی ما را بگیرند؟

مشکل بیکاری ریشه در ضعف اقتصادی و سیاست‌های ناکارآمد دارد، نه در حضور مهاجران افغان که بخش مهمی از نیروی کار کشور هستند. سرکوب و اخراج آن‌ها نه تنها عدالت نیست، بلکه باعث آسیب بیشتر به اقتصاد و جامعه خواهد شد. مهاجران نه رقیب، بلکه مکمل نیروی کارند.آنان در مشاغلی کار می‌کنند که یا نیروی کار ایرانی برای آن کم است یا رغبتی به آن ندارد. در واقع، حضور افغان‌ها به کارفرمایان کمک می‌کند تا این بخش‌های اقتصاد کارایی داشته باشد و کالا و خدمات تولید شود.

در مقابل اینکه نوشته‌ام که «آه مظلوم دامان ما را می‌گیرد و روزی تاوان پس خواهیم داد»؛با این واکنش مواجه شدم که پس یعنی افغان‌ها الان دارند تاوان پس می‌دهند؟!

در این مورد گاهی برداشت‌هایی شد که با نیت و معنای واقعی من فاصله داشت. این سخن، نه از سر قضاوت، بلکه از سر تأملی انسانی و دغدغه‌ای اخلاقی بود نسبت به رنجی که امروز مهاجران افغانستانی در ایران تجربه می‌کنند. ما، چه در جایگاه جامعه‌ی میزبان و چه به‌عنوان همسایه‌ای دیرین، نمی‌توانیم نسبت به بخشی از این رنج، خود را کاملاً بی‌مسئولیت بدانیم.

واقعیت آن است که افغانستان، دهه‌ها گرفتار دخالت قدرت‌های بیگانه – از ابرقدرت‌های جهانی تا برخی همسایگان – و نیز قربانی کشمکش‌ها و گسست‌های داخلی شده است؛ از شکاف‌های قومی و زبانی تا بی‌اعتمادی میان گروه‌های مختلف که منجر به جنگهای داخلی شد. همۀ این‌ها زمینه‌ساز آن زخم‌های عمیقی‌اند که امروز بر پیکر این سرزمین و مردم شریفش نشسته‌اند.

در روزهای اخیر، از زبان برخی مهاجران افغانستانی نیز سخنانی در همین باره شنیده‌ام، با مضمونی تلخ و خودانتقادانه: «ما نیز بهایی را که شاید محصول بی‌اعتمادی، تفرقه و ناتوانی در رسیدن به وفاق ملی‌ بود امروز می‌پردازیم.» این جمله را از زبان کسانی بازمی‌گویم که اکنون آواره، بی‌پناه و سوگوارند. نقل این سخنان، نه برای مقصر شمردن آنان، بلکه برای نشان‌دادن عمق فاجعه‌ای‌ست که گاه حتی قربانیانش نیز خود را در آن شریک می‌دانند.

هیچ جامعه‌ای از پیامدهای بی‌عدالتی، نابرابری و بی‌تفاوتی در امان نمی‌ماند. همان‌گونه که مردم افغانستان، قربانی سیاست‌های استعماری و جنگ‌های تحمیلی و داخلی شده‌اند، ما نیز اگر نسبت به رنج همسایگان‌مان خاموش بمانیم یا در مواجهه با مهاجران، به تبعیض و بی‌مهری روی آوریم، دیر یا زود، این زخم‌ها در پیکره‌ی اجتماعی و تاریخی‌ خودمان نیز آشکار خواهد شد.

این یادآوری، نه برای سرزنش قربانیان، بلکه برای گشودن راهی‌ست به سوی تأمل، همدلی و مسئولیت‌پذیری جمعی؛ راهی که شاید تنها مسیرِ ممکن برای رهایی از چرخه‌ی تکرارپذیر رنج و بی‌عدالتی باشد.

لینک کوتاه: https://mohajer.news/?p=12856
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
Email
۰ ۰ رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از


۰ نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
۰
دیدگاه شما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x