هفتمین شیر دره
احمد برادر زینب چگوارای جبهه شمال عکس تو چقدر تی شرت ها را پوشیدنی خواهد کرد آواز تو فقط چهار روز در دره پنجشیر پیچید
تازهترینها:
احمد برادر زینب چگوارای جبهه شمال عکس تو چقدر تی شرت ها را پوشیدنی خواهد کرد آواز تو فقط چهار روز در دره پنجشیر پیچید
از دو چشمت که گود افتاده قصه ی درد و رنج مشهود است مثل تاریخ پنجشیری که آسمانش غبارآلود است نفست گرم ،مثل تابستان خندهات
دیریست که در خانه، نشان از پدری نیست یا یک رگِ جوشانِ پدر، در پسری نیست این رسمِ کهن، تابِ حضور تو ندارد وین خانه
وقتی جهان برای شکوهت محقر است وقتی قصیده در خم بغضت مکدر است وقتی جهان رسیده به تمجید طالبان طوق طلای اسب تو بر گردن
بیا که بارِ دیگر «ریز و چاک چاک» شوی به گوشه گوشه پنجشیر زیر خاک شوی.. بیا که هر یکی از ظلمِ تو جگر خون