در روزهای اخیر و در پی حملۀ نظامی رژیم صهیونیستی و فضای امنیتی ناشی از آن، موجی از بدبینی و بیاعتمادی و خشم نسبت به مهاجران افغانستانی در بخشهایی از جامعۀ ایرانی و بهویژه در رسانهها و شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. طبیعی است که در شرایط بحرانی، جامعه نسبت به تهدیدهای احتمالی حساستر شود. اما باید مراقب بود که این حساسیت، به قضاوتهای ناعادلانه، احساسات ضدانسانی و رفتارهای جمعی غیراخلاقی نسبت به مهاجران منجر نشود. در میان این فضای ملتهب، حقیقتی مهم دارد به حاشیه رانده میشود؛ بخشی از افغانستانیهای حاضر در ایران دیگر صرفاً مهاجر نیستند؛ آنها به بخشی از پیکرۀ اجتماعی، فرهنگی و حتی خانوادگی جامعۀ ایران تبدیل شدهاند.
امروزه دیگر نمیتوان از مهاجران افغانستانی سخن گفت، بیآنکه کودکانی را نادیده گرفت که در ایران به دنیا آمدهاند، در مدارس ما درس خواندهاند، به ایران تعلق دارند و آیندۀ خود را نه در کابل و قندهار و هرات، بلکه در مشهد و تهران یزد و دیگر نقاط ایران جستوجو میکنند. دهههاست که خانوادههای افغانستانی در شهرهای مختلف ایران زیستهاند و ریشه دواندهاند؛ در ساختوساز، کشاورزی، خدمات شهری، کارگاهها، بازار و حتی در دانشگاهها نقش داشته و دارند. اینان دیگر بیگانه نیستند، کما اینکه از نظر فرهنگی، پیش از این نیز بیگانه نبودهاند؛ اگرچه شاید شناسنامۀ رسمی ایرانی نداشته باشند، اما شناسنامۀ فرهنگیشان با ما مشترک است. این واقعیت اجتماعی، مسئولیت ما را بهعنوان جامعهای میزبان –و در بسیاری از موارد، جامعهای همخانواده– سنگینتر میکند. ما با گروهی مواجه نیستیم که صرفاً برای مدتی کوتاه به کشور ما آمده و بهزودی خواهند رفت؛ بلکه با نسلی از انسانها روبرو هستیم که گذشته و آیندهشان با گذشته و آینده ما گره خورده است.
در چنین شرایطی، ضروری است که سیاستگذاریهای مهاجرتی ما از این واقعیت تبعیت کند. اگر بخشی از مهاجران افغانستانی بهصورت غیرقانونی وارد ایران شدهاند، این نشانۀ ضعف در سیاستهای مرزی، اقامتی و ادغام اجتماعی ماست، نه صرفاً خطای آنها. اگر گروهی از آنان در فقر، حاشیهنشینی یا بیکاری به سر میبرند، این نیز نشانۀ عدم سیاستگذاریهای مناسب است، نه دلیل موجهی برای طرد یا تحقیرشان.
ما باید میان «مسئلۀ مهاجرت» و «مسئلۀ مهاجران» تفاوت قائل شویم. مهاجرت پدیدهای پیچیده و گاه ناگزیر است که باید مدیریت شود؛ اما مهاجران کسانیاند با حقوق و کرامت انسانی. برخورد با مهاجران نمیتواند صرفاً امنیتی یا سلبی باشد. نیازمند نگاهی انسانی، واقعبینانه و در عین حال، مبتنی بر قواعد روشن و قابل اجرا هستیم.
باید سیاستی اتخاذ شود که ضمن حفظ امنیت ملّی، مهاجران قانونمند را به رسمیت بشناسد، مسیرهای اقامت و مشارکت اجتماعی آنان را تسهیل کند و آنان را بهعنوان سرمایۀ انسانی و نه صرفاً بار اجتماعی در نظر بگیرد. آن دسته از مهاجران غیرقانونی که شرایط بازگشت دارند، باید در چارچوبهای انسانی و با حفظ کرامت بازگردانده شوند، نه با خشونت و بیحرمتی. اما برای نسل جدید مهاجران افغانستانی -بهویژه کودکانی که در ایران متولد شدهاند- باید امکان شهروندی، تحصیل، اشتغال و مشارکت فعال در جامعه فراهم شود تا بتوانند بهطور مناسبی در جامعه ادغام شوند. نتیجه چنین سیاستی موجب کاهش آسیبها و خطرات اجتماعی و امنیتی مهاجران برای جامعۀ میزبان خواهد بود.
افغانستانیها اگرچه از مرزهای جغرافیایی دیگری آمدهاند، اما در مرزهای فرهنگی، زبانی و تاریخی ما سهیماند. ما و آنها، هر دو فرزندان تمدنی مشترکیم؛ از بلخ و بخارا تا نیشابور و شیراز. پیوندهای ما نه صرفاً سیاسی، بلکه فرهنگی و تاریخی است و همین هویت مشترک، سرمایهای است که در منطقۀ پرآشوب امروز، باید آن را قدر بدانیم نه اینکه با سیاستگذاری اشتباه آن را به خطری امنیتی و آسیبی اجتماعی بدل کنیم. در نهایت، آنچه ایران را قویتر میکند، نه طرد گروههای فرودست از جمله مهاجران، بلکه ادغام عادلانه و زمینهمند آنها در جامعه است.