جرائم برخی پناهجویان که باعث موج جدید مهاجر هراسی در آلمان شده است جای بحث و تحلیل بسیار دارد. در سالهای اخیر و به دنبال قوانین بشر دوستانه اتحادیه اروپا، آمار مهاجر پذیری در این قاره افزایش یافته است. اما افزایش چشمگیر ورود پناهندگان از سراسر دنیا و نیز عدم ادغام فرهنگی برخی از مهاجران با مردم و قانون در برخی از این کشورها، باعث شده تا اتحادیه اروپا به فکر جلوگیری از ورود پناهندگان بیشتر به این قاره بیافتد.
با بررسی نرخ مهاجرت به آلمان در سال گذشته می توان بهتر به این مسئله پرداخت. طبق آمار گذشته اداره مهاجرت آلمان، درخواست های پناهندگی ثبت شده در این کشور نسبت به سال قبل در همین زمان با افزایش 77 درصدی روبرو بوده است.
از ابتدای سال میلادی 2-23 تا ماه آگوست همان سال بالغ بر 175 هزار نفر درخواست پناهندگی شان را ثبت نموده اند. از این عدد بیش از ۶۰ هزار سوری، حدود ۳۲ هزار پناهنده از افغانستان، ۱۴ هزار پناهنده از کشور ترکیه و حدود ۵ هزار درخواست پناهندگی از کشور ایران به ثبت رسیده است.
در واقع روند کاهشی رشد جمعیت در اتحادیه اروپا و به خصوص آلمان یکی از مهمترین دلایلی است که سیاستمداران این کشور را بر آن داشت تا پذیرش پناهجویان را در کشور تسریع کنند اما آمارها نشان میدهد که این موضوع تاکنون نتوانسته نیازهای بازار کار آلمان را پوشش دهد، چرا که اغلب این پناهجویان به صورت بالقوه دانش کافی برای ورود به بازار کار را ندارد و از سویی دیگر نداشتن دانش کافی و عدم فراگیری زبان آلمانی آنها را در ادغام با جامعه و فرهنگ جدید با مشکل مواجه می کند.
در این رابطه گفتوگویی را با دکتر شهرام ایرانبومی، وکیل و حقوقدان ایرانی در کشور آلمان انجام دادیم که در زیر مشروح آن را میخوانید:
آلمان کشوری مهاجرپذیر است و مهاجران زیادی از فرهنگهای مختلف این کشور را به عنوان مقصد خود انتخاب میکنند. با این وجود گاهی در میان جریانهای راستگرایی نوعی نگاه ستیزهجویانه نسبت به مهاجران وجود دارد، ریشه این نگرش در چیست؟ آیا این یک سیاست داخلی و کوشش برای جمعآوری رای در انتخابات توسط احزاب است؟
روند افزایشی ورود پناهجویان به آلمان به خصوص در سالهای اخیر منجر به افزایش موج خارجی ستیزی در این کشور شده است. منتقدان دولت را متهم میکنند که مالیات و خدمات اجتماعی که به شهروندان این کشور تعلق دارد را برای غیرآلمانیها هزینه میکند، اما تاکنون نتایج مورد انتظار سیاستمداران برآورده نشده است. این در حالی است که مشکلاتی که مهاجران در بدو ورود به آلمان با آن دست و پنجه نرم میکنند در این انتقادها مورد توجه قرار نمیگیرد. درواقع ریشههای نگرش مهاجرستیزی در آلمان، موضوعی پیچیده است که از عوامل گوناگون متاثر میشود. برای درک این نگرشها، باید به عوامل تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توجه کرد که به برخی از عوامل کلیدی اشاره خواهم کرد.
در دهههای اخیر، آلمان تجربه مهاجرت بسیاری از افراد از کشورهای مختلف را داشته است. مهاجران از کشورهای مختلف از جمله کشورهای ترکیه، مراکش، افغانستان و سوریه به آلمان آمدهاند. این مهاجران معمولاً به دنبال بهبود شرایط زندگی خود هستند، اما این تغییرات دموگرافیک میتواند نگرشهای مهاجرستیز را در کشور میزبان ایجاد کند.
براساس آمار فدرال (Destatis) در سال 2022، بیش از 20 میلیون نفر با سابقه مهاجرت در آلمان زندگی میکردند که این میزان 6.5 درصد یا 1.2 میلیون بیشتر از مدت مشابه سال قبل در سال 2021 بوده است. در واقع این افراد شامل مهاجرانی میشوند که از سال 1950 مهاجرت کردند و فرزندان آنها که نسل دوم مهاجران را تشکیل میدهند.
این آمارها باعث نگرانی راستگرایان در آلمان شده است، زیرا آنها معتقدند که افزایش تعداد مهاجران بافت جمعیتی را در آلمان تحت تاثیر قرار میدهد و در آینده تعداد آلمانیهای اصیل کاهش پیدا میکند. ضمن اینکه حضور فرهنگهای گوناگون در یک کشور نیاز به تنظیم سیاستها و برنامههای جدید اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارد که اصولا راستگرایان با وجود فرهنگ های جدید به خصوص خاورمیانهای در آلمان مخالف هستند.
از سوی دیگر موضوع بازار کار و وضعیت اقتصادی از دیگر عواملی است که به راستگرایان این فرصت را میدهد تا آلمانیهای بیشتری را با خود همسو کنند. آنها معتقدند که مهاجران تبدیل به رقیب کاری برای آلمانیها در بازار کار شدهاند و این مبحث به خصوص در قشری از آلمان که تحصیلات آکادمیک ندارند، تاثیر زیادی را گذاشته است و منجر به مهاجرستیزی در این طبقه از اجتماع شده است. در سالهای اخیر به خصوص پس از بحران کرونا و جنگ روسیه و اوکراین، بازار اقتصادی این کشور با رکود و مشکلات شغلی مواجه شده است که این هم یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار بر خارجی ستیزی در میان آلمانیها است.
همچنین رویدادهای سیاسی و سیاستهای دولت میتواند بر ایجاد این موج تأثیرگذار باشد. برای مثال، تصمیمات دولت در زمینه پناهندگی و مهاجرت، نگرشهای عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد. تصمیماتی مانند افزایش یا کاهش تعداد پناهندگانی که در آلمان پذیرفته میشوند، میتواند نگرشهای مهاجرستیز را تشدید یا تضعیف کند که از جمله آنها میتوان به خدمات اجتماعی و حمایتهای مالی دولت از پناهجویان اشاره کرد.
تفاوتهای فرهنگی و هویتی میان اقلیتهای مهاجر و جامعه میزبان ممکن است، منجر به تنشها و نگرشهای منفی شود. عواملی مانند تبلیغات ناهنجار و افکار عمومی ممکن است نگرشهای مهاجرستیز را تشدید کنند. از سوی دیگر تاثیر رسانهها در شکلگیری نگرشهای مهاجرستیز را نمی توان نادیده گرفت. گزارشهای منفی یا تحریفی در مورد مهاجران و مهاجرت ممکن است تأثیر منفی بر نگرشهای عمومی داشته باشند بطوری که در برخی از گزارشهای خبری سعی میشود تا اسمی از کشور مبدا برده نشود. اما رسانههایی هستند که به محض وقوع جرم ، شخص مجرم را با کشور محل تولد معرفی میکنند.
به طور کلی، نگرشهای مهاجرستیز در آلمان، همانند سایر کشورها، نتیجه عوامل متعددی است. افراد مختلف ممکن است دیدگاههای متفاوتی نسبت به مهاجران داشته باشند و این مسئله به تاریخچه و تجربیات شخصی افراد بستگی دارد. اما این موج همیشه در زمان انتخابات افزایش مییابد. معمولا سیاستمداران سعی می کنند برروی موج منفی خارجی ستیزی سوار شوند و با دادن وعدههای انتخاباتی مبنی بر جلوگیری از ورود پناهجویان به آلمان، رای بیشتری را به دست آورند. به تازگی یکی از نامزدهای انتخاباتی استان بایرن در جنوب آلمان اعلام کرده که باید کالابرگ جایگزین پول برای پناهندگان شود. همچنین مرزهای این استان باید با شدت بیشتری کنترل شوند تا پناهجویان امکان ورود به آلمان را نداشته باشند.
به تازگی هم مطرح شده است که اتحادیه اروپا به دنبال تصویب قانون جدیدی است تا براساس آن روند پناهندگی در این اتحادیه را با محدودیتهای بیشتری مواجه میکند. براساس این قانون، اتحادیه اروپا اجازه دارد پناهندگان را به مدت ۴۰ هفته در ابتدای ورود به مرز اروپا در کمپهای بسته نگاه دارد و این قوانین شامل حال تمامی پناهجویان از جمله ایران و افغانستان میشود. این در حالی است که تا پیش از این پناهجویانی که از کشورهای ناامن مانند افغانستان وارد اتحادیه اروپا می شدند، با سرعت بیشتری در کشور مقصد پناهندگی میگرفتند.
باوجود روند کند تصویب قوانین در اتحادیه اروپا اما مسئولان این اتحادیه به دنبال این هستند تا قبل از انتخابات این پارلمان در سال آینده میلادی این قوانین را تصویب کنند. همچنین براساس این بسته جدید، اتحادیه اروپا موظف به ساخت کمپهای پناهندگی جدید در کشورهایی مانند یونان است تا ظرفیت اقامت پناهجویان را در مرزهای اتحادیه اروپا افزایش دهد.
دولت آلمان برای پذیرش پناهجویان از چه سیاستهایی پیروی میکند؟
آلمان یکی از کشورهای عضو کنوانسیون ژنو است که این کنوانسیون مسائل مربوط به پناهجویان را بررسی کرده و حقوق پناهندگان را تعریف میکند و آلمان به عنوان یکی از کشورهای مقصد مهاجران، به تبعیت از قوانین این کنوانسیون متعهد است. پناهجویان پس از ورود به آلمان و معرفی خود به پلیس یا اداره های مربوطه وارد پروسه درخواست پناهندگی می شوند که در این راستا باید مصاحبههایی را مقامات اداره مهاجرت آلمان BAMF – Bundesamt für Migration und Flüchtlinge) ) داشته باشند که این مصاحبهها به منظور ارزیابی اعتبار درخواست پناهندگی و شناخت بهتر وضعیت پناهندگان انجام میشود. پس از پذیرش پناهندگی، آلمان به پناهندگان حق اقامت می دهد و مسائل مربوط به آموزش، مراقبتهای پزشکی، و تامین نیازهای اساسی معیشتی را تامین می کند.
آلمان تلاش میکند تا به پناهندگان امکانات آموزشی و آموزش مهارتهای اجتماعی و شغلی ارائه دهد تا آنها بتوانند به جامعه محلی یک عضو مثبتتر و مستقلتر تبدیل شوند. همچنین این کشور تلاش میکند تا پناهندگان به تدریج به بازار کار معرفی شوند و به اندازه کافی حمایت شوند تا بتوانند شغلی پیدا کنند و در اقتصاد کشور مشارکت داشته باشند. این اصول نشان از تعهد آلمان به پذیرش پناهندگان و رعایت حقوق آنها دارد. با این حال، ممکن است تغییرات در سیاستها و مقررات مهاجرتی آلمان در طول زمان رخ دهد.
بیشترین جرم و جنایت در میان کدام اقلیت مهاجر در آلمان اتفاق می افتد و چه دلایلی را ریشه این رفتار میدانید؟
مطالعات و اطلاعات رسمی در مورد اقلیتهای مهاجر و نرخهای خشونت و خرابکاری در آلمان به تفکیک اقلیتها به صورت عمومی منتشر نمیشوند و اطلاعات در این زمینه باید با دقت و احتیاط مورد بررسی قرار گیرند، زیرا موج نفرت از خارجیها را افزایش میدهد و ارائه تصویر منفی از یک اقلیت آن را تبدیل به عامل خشونت بر علیه آنها میکند. بنابراین آمار دقیقی وجود ندارد که کدام یک از اقلیتها بیشترین جرم و جنایت را مرتکب میشوند، اما براساس آمار سال ۲۰۲۲، در مجموع حدود ۲.۱ میلیون مظنون در آمار جنایات پلیس آلمان به ثبت رسید که از این حدود یک سوم «غیر آلمانی» بودند که رقمی در حدود ۸۰۰ هزار نفر را شامل میشود. البته باید به دو سوم باقیمانده مهاجرتبارها را هم اضافه کرد که شهروندی آلمان را دارند.
اما خبرهایی که از منابع غیررسمی به گوش میرسد نشان میدهد که تعداد زیادی از این مظنونان را افغانها تشکیل میدهند که به دلیل جرایمی مانند دزدی، زد و خورد یا حتی قتل توسط پلیس بازداشت میشوند. بنابراین اهمیت مهاجران و اقلیتهای مختلف در جامعه آلمان امری بسیار پیچیده است و نیازمند مطالعه دقیق و گسترده از زوایای مختلف است.
همانطور که میدانید در دو سال اخیر افغانهای زیادی هم به ایران مهاجرت کردند که این موضوع موجب بروز تنشهایی میان افغانها و ایرانیها شده است. عدم رواداری در تحمل دیگری میان افغانستانیها و ایرانیانی که واکنشهای ستیزهجویانه نشان میدهند، از کجا ناشی میشود؟
عدم تحمل یکدیگر و وجود تنش بین افغانها و ایرانیان ممکن است از عوامل متعددی ناشی شود. توجه داشته باشید که این مسائل پیچیده و چندبعدی هستند و نمیتوان آنها را تک بعدی و بدون بررسی عوامل مختلف بررسی کرد. معتقدم که در سال های گذشته ایران میزبان یک تعداد قابل توجهی از پناهندگان افغانستانی است که به دلایل مختلف، از جمله تداوم جنگ در افغانستان و بحرانهای دیگر، به ایران پناه آوردهاند. این مهاجرتها به خصوص در ۲۰ سال گذشته منجر به کاهش فرصتهای شغلی در بازار کار ایران شده است و از آنجایی که رکود و بحرانای اقتصادی در سالهای گذشته در ایران افزایش یافته است، کاهش فرصتهای شغلی در بازار برای ایرانیها میتواند یکی از مهمترین عوامل بروز تنش در جامعه باشد.
افغانها در برخی صنایع و کارهایی مانند کشاورزی، کارگری ساختمانی و خدمات مشغول به کار هستند که این میتواند رقابت در بازار کار و کاهش دستمزد را برای ایرانیها به وجود آورد. همچنین نمیتوان از مسائل فرهنگی و اجتماعی چشم پوشی کرد. تفاوتهای فرهنگی، زبانی و اجتماعی ممکن است منجر به تنشها و سوءتفاهمات میان دو ملت شود. برخی از ایرانی ها ممکن است حضور افغانها را تهدیدی برای هویت ملی خود بدانند، ضمن آنکه اختلافات فرهنگی میان مردم دو کشور در سال های گذشته منجر به حوادث تلخی شده است.
از سوی دیگر باید سیاستهای دولت ایران در قبال پناهجویان افغان در سالهای گذشته را در ایجاد این تنش درنظرگرفت. در مواقعی، دولت ایران محدودیتهایی برای پناهندگان افغان اعمال کرد که منجر به ایجاد نگاه بالا به پایین به افغانها شده است. هرچند که به نظر میرسد در سالهای اخیر این رویه بهبود پیدا کرده است.
نشانههای وجود دارد که معلوم میشود، بخشی از مهاجران افغان از مسیر ایران به اروپا وارد میشوند. گاه سالها این مهاجرت طول میکشد، اما وقتی به اروپا میآیند در آن جامعه ادغام نمیشوند، دلیل این ناکامی چیست؟
عدم ادغام در جامعه میزبان به عوامل مختلفی باز میگردد اما یکی از مهمترین آنها داشتن تصوری غیرواقعی از جامعه میزبان است. همانطور که میدانید یکی از مهمترین کلیدهای موفقیت در هرجامعهای امکان برقراری ارتباط با آن جامعه است. متاسفانه برخی از افغان҅ها که امکان تحصیل در افغانستان را نداشتند و حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند، وارد کشوری مانند آلمان میشوند و باید زبان آلمانی را فرابگیرند. دشواری یادگیری زبان آلمانی در نهایت منجر به این میشود که آنها سرخورده شده و کلاسهای درس را رها کنند و به دنبال بازار کار بروند. اما همین نبود زبان مشترک با آلمانها فرصتهای موفقیت در بازار کار را هم از آنها میگیرد و در نهایت مجبور به انجام کارهای سخت با ساعات کاری زیاد هستند. ساعتهای طولانی کار به آنها اجازه ارتباط با جامعه میزبان را نمیدهد و آنها به ارتباط با دیگر افغانها ادامه میدهند و از فرهنگ و زبان کشور میزبان دور میمانند. بنابراین با گذشت سالها همچنان در جامعه ادغام نمیشوند و فرصتهای مناسبی را هم در کشور میزبان به دست نمیآورند. در واقع تصورات غیرواقعی از زندگی در اروپا در حالیکه حداقلهای آن را نمیدانند، میتواند منجر به ایزوله شدن در جامعه جدید شود.
باتوجه به اینکه ایران در مسیر مهاجران افغان به اروپا قرار دارد، چه نقش استراتژیکی را میتواند در این خصوص داشته باشد؟
نقش استراتژیک ایران در مهاجرت افغان ها به اروپا به عنوان یکی از کشورهایی که افغانها به طور عمده از آن عبور میکنند و یا در آن مهاجرت میکنند، بسیار مهم است. ایران به عنوان کشوری همسایه با افغانستان دارای تأثیر بالقوه بر تراکم و جریان مهاجرین افغان به سوی اروپا است. ایران به عنوان کشوری که افغانستان را به عنوان همسایه سرزمینی دارد، به عنوان یک مسیر اصلی برای مهاجران افغان به سوی اروپا عمل میکند. بسیاری از افغانها از ایران به عنوان مسیر عبور استفاده میکنند تا به ترکیه و سپس به کشورهای اروپایی بروند.
همچنین ایران به دلیل دارا بودن مرزهای مشترک با افغانستان، میتواند تأثیرگذار در کنترل این مرزها و مهاجرت افغانها به اروپا باشد. تصمیمات ایران در مورد کنترل مرزها و ورود مهاجران تأثیر مستقیمی را بر تراکم مهاجرین به اروپا دارد.
از سوی دیگر ایران به عنوان میزبان بزرگی برای پناهندگان افغان می تواند نقش زیادی در صلح و امنیت افغانستان ایفا کند. تعیین سیاستها و تصمیمات در این مذاکرات میتوانند تأثیر بر توجه به مهاجرت افغانها به اروپا داشته باشند.
در کل، نقش استراتژیک ایران در مهاجرت افغانها به اروپا به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر جریان مهاجرت است و تصمیمات و سیاستهای ایران در زمینه کنترل مرزها، میزبانی پناهندگان افغان، و مشارکت در مذاکرات منطقهای میتواند تأثیرگذار باشد و توجه جامعه بینالمللی به مسأله مهاجرت افغانها را تحت تاثیر قرار دهد.
نگاه اروپاییها نسبت به موج مهاجران افغانستان چیست و چقدر سیاستهای ۲۰ سال اخیر خود را در این زمینه موثر میبینند. آیا این تصور را دارند که آنها هم در بروز شرایط کنونی و بازگشت طالبان نقش داشتند؟
کشورهای اروپایی دارای سیاستهای مهاجرتی متفاوتی هستند. برخی از کشورها به مهاجرت افغانها رویآورده و پناهندگی برای آنها فراهم میکنند، در حالی که دیگر کشورها سیاستهای سختگیرانهتری دارند و به تعداد پناهندگان محدودی اجازه ورود میدهند.
نگاههای عمومی به مهاجرت افغانها ممکن است متفاوت باشد. برخی از افراد و جوامع اروپایی ممکن است مهاجرت افغانها را به عنوان یک فرصت و افزایش تنوع فرهنگی دیده و تأیید کنند، در حالی که دیگران ممکن است این مهاجرت را به عنوان یک تهدید به امنیت و اقتصاد ملی مشاهده کنند. برخی از مهاجران افغان میتوانند با مشکلاتی مانند بیسرپناهی، بیکاری و تبعیض مواجه شوند.
همچنین تحولات داخلی کشورهای اروپایی مانند تغییرات در سیاستها و انتخابات میتواند به تغییر سیاق مهاجرت و نگرشهای جامعه اروپایی نسبت به مهاجرت افغانها منجر شود. اما اینکه تا چه حد دولتمردان اروپایی خود را در وضع کنونی افغانستان دخیل می دانند، موضوع چندان ساده ای نیست. البته شاید استقبالی که در ابتدای حضور طالبان در افغانستان از پناهندگان شد بی دلیل نباشد، ضمن آنکه روند پذیرش پناهندگی افغانها هم در کشوری مانند آلمان افزایش پیدا کرد.
در هرصورت خروج یکباره ناتو از افغانستان بدون اینکه سازوکارهای لازم برای آن فراهم شده باشد و عدم حمایت از دولت اشرف غنی شاید از دلایل مهم روی کارآمدن طالبان در افغانستان باشد که این از نگاه رسانهها دور نمانده است و در برنامههای مختلف خبری به آن پرداخته شد.
اما در نهایت پس از گذشت ماهها این اتفاق هم مانند دیگر جریانات سیاسی به فراموشی سپرده شده است ضمن آنکه جنگ اوکراین باعث شد که نگاهها از افغانستان و خاورمیانه به سمت اروپا کشانده شود و موج جدید پناهجویان از سمت اوکراین به آلمان بیایند. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که هرکدام از دولتها به دنبال اجرای سیاستهای خود هستند و سعی می کنند تا بیشترین منافع را در ابتدا برای کشور خود داشته باشند.