ازفصل سرد و کوچ اجباری نمیترسیم
از مرگ سخت و مردم آزاری نمیترسیم
جان دادن و جان کندن ما کار دشواریست
سخت است لیکن ما زدشواری نمیترسیم
خاری به چشم و استخوانها در گلو داریم
بیزار از خوابیم و از خاری نمیترسیم
از تن به ذلت دادن و از ظلم بیزاریم
از گزمه ی ملای نسواری نمیترسیم
با تیغ استبداد میجنگیم و میجنگیم
باچاره، بیچاره، ز ناچاری نمیترسیم
جاریست خون در کوچه و در مسجد و بازار
از این همه کفتار گرگ آری نمیترسیم
محمد تقی دامردان گرافیست، شاعر و فعال فرهنگی مهاجر افغانستانی
Post Views: 208