خشکیده گلِ خنده به روی لبِ یلدا
خشکیده گلِ خنده به روی لبِ یلدا امسال شده بسته درِ مکتبِ یلدا سرد است همان اشک روانش، چه توان گفت؟ هرچند که بالا زده
خشکیده گلِ خنده به روی لبِ یلدا امسال شده بسته درِ مکتبِ یلدا سرد است همان اشک روانش، چه توان گفت؟ هرچند که بالا زده
🔵 استاد خلیلالله خلیلی، ادیب، سیاستمدار و دیپلمات اهل افغانستان پس از رویدادهای خونین و جنگ داخلی افغانستان در پی کودتای هفتم اردیبهشت ۱۳۵۷ علیه
اما نمی دانی چه شبهایی سحر کردیم، کابل جان زان روز یا آن شب که بی- از تو سفر کردیم کابل جان زان روز یا
ما همیشه ملت در خاک و خون بنشسته ایم گرچه از جنگ و نفاق و دشمنی ها خسته ایم این جهان یک لحظه حتی برمرام
مصاحبه حاضر با سید ابوطالب مظفری شاعر معاصر افغانستان است. سیدابوطالب در ۱۳۴۴ش در ولسوالی ارزگان خاص از ولایت ارزگان، افغانستان به دنیا آمد. در
جغرافیا روی نقشه، بی مرزبانان بمیرد تاریخ هر قوم مقهور، بی قهرمانان بمیرد فرمود: در شاهنامه، ای نسل شمشیر و آتش بی رستم و بی
این قصه از سواحل آمو شروع شد با کوچ دسته های پرستو شروع شد ناگاه در مسیر قریب الوقوع مرگ تنها گذشته ثانیه ای از
عشق به ما آب و نان نداد ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺗﮑـــﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ نشئه ﺷﻮﻡ
يلدا، نه شب که ماه دل آرای کابل است ماه تمام در دل شبهاي کابل است از پشت ابر، نه که این بُرقع سیاه با
فرش و ظرف کاسه دارم میخری جفت کفش کهنه دارم می خری چیزی به خوردن ندارم هم وطن کودک یک ساله دارم می خری بهر
زمین در حال نابودی زمان در حال نابودی تماشا کرد ما را یک جهان در حال نابودی چنان خوابی که وحشتناک، در اوج شگوفایی که
احمد برادر زینب چگوارای جبهه شمال عکس تو چقدر تی شرت ها را پوشیدنی خواهد کرد آواز تو فقط چهار روز در دره پنجشیر پیچید