ليلا مهاجر است که حرفی نميزند
آزرده خاطر است که حرفی نميزند
ليلا نماد غربت اين حال و روز ماست
درد معاصراست که حرفی نميزند
ليلا براي رنج کشيدن تمام عمر
انگار حاضر است که حرفی نميزند
گم گشته در هياهوي رنگ و ريای شهر
انگار کافر است که حرفی نميزند
ليلا دلش گرفته از اين کوچه های تلخ
فردا مسافر است که حرفی نميزند
اين شعر را براي دل او سروده ام
اين بيت آخر است که حرفی نميزند
Post Views: 1,166