جمعه 14 قوس 1404 برابر با Friday, 5 December , 2025

ما همیشه ملت در خاک و خون بنشسته ایم

ما همیشه ملت در خاک و خون بنشسته ایم
گرچه از جنگ و نفاق و دشمنی ها خسته ایم
این جهان یک لحظه حتی برمرام ما نشد
زندگی ناجوان روزی به کام ما نشد
سالها با خویش درگیریم و از هم میکشیم
با غرور کاذب هی نسل ادم میکشیم
این طرف هم نعره الله اکبرمیدهد
آنطرف هم نام اورا دایمآ سر میدهد
ما مسلمانیم اهل دین اسلام بزرگ
مغزمان خالی و خالی پنجه های مان همچون گرگ
میکشیم و میدریم و صدجنایت میکنیم
کارهای بدتر از عصر جهالت میکنیم
خاینان را میشناسیم و به دوری میزنیم
خوب میبینیم و هی خودرا به کوری میزنیم
مثل یک کودک همیشه بازی گوشی میکنیم
حرف میهن بر لب و میهن فروشی میکنیم
ماخودمان باعث بربادی میهن شدیم
لحظه ای حتی پی ابادی میهن شدیم
ماخودمان را فدای لقمهٔ نان کرده ایم
سرزمین مادری را سخت ویران کرده ایم

شاعر: حبیب بهشتی

بیشتر بخوانید:  خشکیده گلِ خنده به روی لبِ یلدا
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
Email
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
دیدگاه شما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x