جغرافیا روی نقشه، بی مرزبانان بمیرد
تاریخ هر قوم مقهور، بی قهرمانان بمیرد
فرمود: در شاهنامه، ای نسل شمشیر و آتش
بی رستم و بی سیاوش، خورشید ایران بمیرد
ما مرگمان زندگی بود، امّا برای دیگرها
در زندگیمان چه دیدند که خواستند آن بمیرد؟
من با توام، با تو، کابل! ای شهر خون و خشونت
تاکی به فرمانت آخر، بلخ و بدخشان بمیرد
آبستن از حادثاتی، امّا جنینت هیولاست
ای کاش پیش از تولد، این تخم شیطان بمیرد
فصل کبودی است آری، آنکس که از خشکسالی
در رفته، در سبز سالی، با سیل و باران بمیرد
هرچند زنده به گوریم، ما هیزم هر تنوریم
ای کاش با مرگ ماها، این آه و افغان بمیرد
تهمینه جان! با تو هستم، مگذار، ای کاکه بانو!
سهراب هرچند مرده، هرگز سمنگان بمیرد
هندوکش! ای زخم خورده، البرز! ای داغ دیده
قد راست کن، های پامیر! مگذار، یمگان بمیرد
هرکس بمیرد، بمیرد، هرکس بماند، بماند
امّا مباد و مبادا، هرگز خراسان بمیرد
اینک همه آرزویم، این است، ای مادر من!
در خلسه ی دامن تو، ای کاش احسان بمیرد
احسان بدخشانی