هجوم حادثه ها با هم است همسایه
صبور باش زمان مرهم است همسایه
نخواه جای تو باشم زمان دلتنگی
مگر که در به دری خود کم است همسایه ؟
به لطف خشت به خشتی که روی هم زده ای
بنای خانه ی ما محکم است همسایه
بگو که مقصد دیگر به قصد آرامش
کدام گوشه از این عالم است همسایه؟
تویی که ریشه دواندی درون خاطره ام
هنوز ملیتت مبهم است همسایه !
اگر به زخم زبان دل شکسته ام روزی
مرا ببخش و بگو آدم است … همسایه
“پیاده آمده بودی، پیاده خواهی رفت”
به کوله بار تو تنها غم است همسایه …
حکیمه وحدتی
Post Views: 1,000