خبر یک مناظره
یادم نیست اولین بار چند روز پیش خبر مناظره را دیدم، ولی کنجکاو نشدم چون مدتهاست نسبت به مناظرهها بدبینم. اسمشان مناظره است، اما مناظرهای اتفاق نمیافتد. مناظره وقتی است که دو نفر با دو فکر مخالف روبهروی هم بایستند، نه با اندک اختلاف فکری. به دیدن کنجکاو شدم، وقتی چکیده مناظره را دیدم و شنیدم.
کارشناسان مناظره
آرش نصر اصفهانی را دورادور میشناسم که از اساتید جامعهشناسی است و مهاجران افغانستانی را خوب میشناسد. مازیار خسروی را نمیشناختم، با مناظره شناختم و فهمیدم روزنامهنگار است. چه بسا روزنامهنگار حوزه مهاجران و افغانستان که مردم افغانستان را نسبتاً خوب میشناسد.
دستهبندی دلایل مخالفان حضور مهاجران افغانستانی در ایران
آرش نصر دلایل مخالفان را به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول، مبتنی بر محدودیت ظرفیت پذیرش کشور. طرفداران این نگاه حتی با افزایش جمعیت ایرانیها هم مخالفند. دسته دوم، مبتنی بر ویژگی متفاوت افغانستانیها که به خاطر این ویژگی بودنشان در ایران درست نیست. خود این دلیل چند دسته میشود: گروهی که مسئلهشان تابعیت است، فقط کسانی میتوانند اینجا زندگی کنند که تابعیت ایرانی دارند. گروهی که مسئلهشان نسبتدادن ویژگیهای فرهنگی نژادی موروثی و متفاوت از ما به مردم افغانستان است. دوگانهی ایرانی در جایگاه فرادست متمدن و افغانستانی در جایگاه فرودست بدوی را میسازد. گروهی که مسئلهشان وفاداری سیاسی است. یک عدهشان میگویند مهاجران امتداد همان دولت سیاسی حاکم در افغانستانند. برخی هم میگویند افغانستانیها در تبانی با حکومت ایران در تقویت قدرت حاکمیت ایران هستند.
خلاصه: آنچه ازش میترسیم افغانستانیها نیستند، تصویری است که به غلط ازشان ساختیم.
مازیار خسروی: ذینفعان افزایش بیرویه مهاجران افغانی در ایران
خسروی می گوید: افزایش لجامگسیخته تعداد مهاجران در ایران ذینفعانی دارد: اولین ذینفع، خود طالبان است. به نفع طالبان است که جمعیت بالقوه ناراضی تاجیک و هزاره را پمپاژ کند به داخل ایران. از طرفی نفع اقتصادی میبرد با ارزآوری از کارگر افغانی در ایران. نفع امنیتی هم میبرد و میتواند گروکشی کند از نیروهای پشتون خودش در ایران. دومین ذینفع سرمایهداری ایران است که ترجیح میدهد کارگر افغانی را با قیمت ارزانتر استخدام کند. ذینفع بعدی بنیادگرایان داخلی ایران است. در سالهای اخیر نگاه بنیادگرایی در اداره کشور با طبقه متوسط ایرانی گرفتار مشکل شد. به نفع این نگاه است که این مهاجر افغانی را جایگزین انسان طبقه متوسط ایرانی بکند چون از نگاه او سازگارتر است.
آنچیزی که در بستهبندی حقوق بشری در قالب حمایت از حقوق مهاجران و افغانیها در ایران فروخته میشود یک کالای عمیقا اقتصادی و ایدئولوژیک است. دولت آقای رئیسی خودش حامی و هوادار و جاده صافکن افزایش تعداد مهاجر بود.
آرش نصر اصفهانی: اختلاف بین کارگر ایرانی و افغانستانی
نصر معتقد است: آن که در خدمت سرمایهداری داخلی ایرانی است مهاجر افغانی نیست، همان کسی است که تمام تلاشش را میکند که افغانستانی در ضعیفترین موقعیت اجتماعی قرار بگیرد و سبب میشود افغانستانی در این شرایط زندگی کند و حقوق اولیه را نداشته باشد و هرلحظه در آستانه اخراج از کشور باشد و از ترس اخراج از کشور توان شکایت نداشته باشد. این وضعیت است که منافع بورژوازی ایرانی را تأمین میکند. اختلافی که بین کارگر ایرانی و کارگر افغانستانی انداخته میشود در نهایت هدفش منفعترساندن به بورژوازی ایرانی است.
این نفرت از همسایهها را که هر روز تبلیغ می کنیم نفرت از عرب و پاکستانی و افغانستانی و … اگر کنار بگذاریم چارچوب بهتری برای فهم مسئله خواهیم داشت.
راهکار آرش نصر: رویه قضایی روشن لازم است
نصر می گوید: مرز را میبندی یا هر کاری میکنی کسی وارد ایران نشود، ولی وقتی وارد شد وارد شد. این قاعده را بپذیریم حالا که وارد شدی بیا و خودت را ثبت کن. وقتی وارد شدی و خودت را ثبت کردی من تا یک مدت مشخص به تو فرصت میدهم و پروندهات را بررسی میکنم. بعد از آن در یک فرآیند قانونی با تو برخورد میکنم. قانونیشدن گام اول برای حل مسئله است.
اخراج هر افغانستانی از ایران باید مبتنی بر یک رویه قضایی روشن باشد. اینکه توی خیابان پلیس یک نفر را بگیرد و به تشخیص خودش سوار اتوبوس کند و بفرستد مرز بدون اینکه بدانیم شرایطش چیه نتیجه ندارد. همه چیز به پلیس واگذار شده و در نهایت خشونت اجرا میشود. اردوگاهها فاجعه است. اگر قرار است هرکسی به هر دلیلی دیپورت بشود باید امکان دفاع از خودش داشته باشد.
راهکار خسروی: تفکیک و برخورد
مازیار خسروی می گوید: گام اول تفکیک مهاجر نسل اول با مهاجری است که بعدا اضافه شده و گرفتن راهکار از همان مهاجر نسل اول است. بازندگان اصلی این سیل افزایش لجام گسیخته مهاجران نسل اول مهاجر است.
گام دوم، برخورد جدی با کسانی است که ذینفعند. کسی که ذینفع اقتصادی این ماجراست چه در داخل افغانستان چه در داخل ایران. همین طور برخورد جدی با کسانی که ذینفع ایدئولوژیک این ماجرایند.
کشوری داریم با منابع و ظرفیتهای محدود.
کجا ملت ایران نفرت پراکن است؟
کدام رسانه این کار را انجام میدهد؟ چهارتا آدم عادی است…
مسئله جرم و جنایت حتما افزایش پیدا کرده…
…. ملتی است که می خواهیم در این سرزمین بمانیم و فرزندانمان در این سرزمین زندگی کنند قرار نیست این سرزمین را دو دستی تقسیم کنیم با یک سری بحثهای روشنفکری….
مردم پشتون همه بنیادگرایند
یکی از نزاعهای مازیار خسروی با آرش نصر لفظ بنیادگرا بود. خسروی معتقد بود همه پشتونها اعم از عوام و غیرعوامشان بنیادگرایند، ولی نصر میگفت درستش این است بگوییم محافظهکارند. مردم عادی پشتون را نمیشود گفت بنیادگرا. خسروی میگفت: هزاره و تاجیک خودش را از پشتونها جدا میداند و آنها را بنیادگرا و متحجر میگوید و با استناد به همین سخن اصرار داشت بگوید همه پشتونها بنیادگرایند
انگار آقای خسروی فکرش نبود بنیادگرا یک اصطلاح تخصصی است و به عوام یک جامعه نمیشود برچسب بنیادگرایی زد. هزاره و تاجیکی ندیدم و نمیشناسم که عوام پشتون را هم بنیادگرا بگوید. اگر ایشان چنین هزاره یا تاجیکی میشناسد باید پرسید منظورش از بنیادگرایی چیست و اصلا بنیادگرایی را چگونه فهم میکنی؟
لغزشهای مازیار خسروی
خسروی میگفت: از ابتدای دهه شصت خورشیدی که موج اول مهاجران آغاز میشود ما چیزی به نام اردوگاه برای مهاجران افغانی نداشتیم.
باید بگویم: برخلاف تصور ایشان دقیقا در دهه شصت خورشیدی ایران اردوگاههای مرزی در شرق برای پذیرش مهاجر داشت، اما اندک اندک برچیده شد. اردوگاه فریمان یکی از این اردوگاهها بود. مهاجر وارد اردوگاه میشد و پس از ثبت و گذراندن یک مدت در اردوگاه به یکی از شهرها معرفی میشد. این را در روایتهای چاپشده مهاجران از مهاجرت در ایران میتوانید بخوانید.
خسروی از یک طرف مهاجران پشتون را تهدید امنیتی قلمداد کرد و از طرف دیگر حمله به روحانی شیعی در حرم امام رضا (ع) و حمله تروریستی شاهچراغ و حمله تروریستی کرمان و قتل داریوش مهرجویی را مثال زد.
نمیدانم ایشان اصلا به این تناقض سخنانش فکر میکند که حتی بر فرض درستی ادعایش و انتساب این حملات به مردم افغانستان، کدام یک از اینها پشتون بودند؟ مهاجم امام رضا(ع) که ازبک و مرتبطان با حملات دیگر تاجیک بودند. اینها به کنار، چرا این حملات تروریستی را با خیزش دوبارهی سلفیگری در آسیای مرکزی و افغانستان ربط نمیدهد که به پای مهاجران ختم میکند؟!
جمعبندی
آرش نصر اصفهانی به درستی و دقیق گفت: همه سخن من این است که به اختلافات دامن نزنیم. ما نمیتوانیم خودمان را متحد یک قوم علیه یک قوم دیگر جلوه بدیم. ما نگاهمان به افغانستانیها باید مبتنی بر رفتار هر فرد باشد نه مبتنی بر اینکه از چه قومی و چه مذهبی است. در مقابل او کلیدواژه مازیار خسروی ابربحران بود و میگفت افزایش لجامگسیخته مهاجران افغانی در ایران که دولت آقای رئیسی آن را انجام داد به ابربحران تبدیل شده است.
میگویم: بحرانسازی و بحراننمایی سادهترین راه برای پوشاندن کاستیها و کمکاریهاست. فرق نمیکند این کار از کدام سو باشد. راه حلش هم دیگریسازی و دمیدن در آتش اختلاف نیست. روشنکردن آتش شاید آسان و کمهزینه به نظر بیاید، مهارکردن و خاموشکردنش مطمئن باشید که بسیار پرهزینه و دشوار خواهد بود. پس بهتر است به جای گذاشتن تواناییهای رسانهای بر ایجاد و تشدید اختلاف به مدیریت مسئله فکر کنیم.