نصراصفهانی از کارشناسان حوزه مسائل مهاجران افغانستانی در ایران است که موضوع تز رساله دکترای او در دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران «وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران» بود که در کتابی با عنوان «در خانه برادر» چاپ و منتشر شده است.
ایراف مصاحبه ای با نصر اصفهانی در مورد مهاجر ستیزی و جریان های مهاجرستیزانه داشته است که در پی می آید:
جریانهای مهاجرهراسانه و افغانیستیزانه از کجا آب میخورند؟ و چه اهدافی را دنبال میکنند؟
جریان ضدمهاجر که امروز در شبکههای اجتماعی آن را شاهد هستیم مجموعهای از گرایشهای متنوع سیاسی است که علیرغم تفاوتهای بنیادی در نگرش منفی و نفرتپراکنی نسبت به مهاجران افغانستانی اشتراک نظر دارند. پاسخ دادن به این سوال که آیا در پس همه آنها یک یا چند سازماندهیکننده مشخص وجود دارد یا خیر برای من ممکن نیست چون چنین اطلاعاتی ندارم. بسیاری از این اکانتها در شبکههای اجتماعی بدون نام واقعی فعالیت میکنند و رفتارهای هماهنگ شده دارند که شائبه سازماندهیشده بودن را در ذهن تقویت میکند. البته در یکی دو سال اخیر تعدادی از افراد با هویت واقعی و تحت عنوانی چون خبرنگار یا فعال رسانهای هم هدایت این جریان و تولید اخبار جعلی و هراسافکنی در مورد حضور پناهندگان افغانستانی در ایران را بر عهده گرفتهاند. از نقش رسانههای رسمی هم در کمک به این جریان نمیتوان گذشت. واقعیت این است که نگرش و رفتار ضدمهاجر در ایران سابقهای به قدمت حضور پناهندگان در ایران دارد و بسیاری افغانستانیها آن را روزمره در زندگی خود تجربه کردهاند. لیکن رسانههای رسمی در طی این سالها گرچه در شرانگاری از حضور مهاجران نقش زیادی داشتند، اما به جهت کنترل سیاسی هیچگاه بستر بیان علنی اندیشههای نژادپرستانه و افغانستیز نبودهاند. به نظرم اتفاقی که در سالهای اخیر افتاده این است که نگرش ضدمهاجر به واسطه شبکههای اجتماعی امکان عمل رسانهای پیدا کرده است. این فعالیت رسانهای به نوبه خود بر واقعیت اجتماعی هم تاثیر داشته است. آنچه قبلاً شایعات محلی درباره پناهندگان بود امروز در قالب اخبار جعلی در گستره بسیار بزرگ انتشار مییابد و افکار عمومی را شکل میدهد. به نظر من وضعیت اقتصادی و سیاسی جامعه ایران و افزایش تعداد پناهندگان پس از خروج آمریکا از افغانستان زمینه اجتماعی قدرت گرفتن جریان ضدمهاجر در ایران را ایجاد کرده است.
این جریانات، اغلب از فیلمهای قدیمی و سوژههای تکراری و انحرافی و یا دروغین استفاده میکنند و به نام جرایم یا اقدامات افغانستانیها به کار میبرند. علت این امر چیست؟
جریان نژادپرست و ضدمهاجر در ایران از همان تکنیکهای رسانهای استفاده میکند که در دنیا، راست افراطی و نژادپرستان استفاده میکنند. اساس فعالیت آنها استفاده غیراخلاقی از هر ابزار برای ایجاد ذهنیت منفی در ذهن مخاطب و ایجاد نفرت و هراس نسبت به همه مهاجران صرف نظر از تفاوتهای آنان و واقعیت عینی است. هیچ ابایی از انتشار مضحکترین تئوریهای توطئه درباره حضور پناهندگان و مهاجران ندارند و آنقدر آن را تکرار میکنند تا در ذهن مخاطب رسوخ کند.
عکس، ویدئو و اخباری را منتشر میکنند که آشکارا جعلی و دروغ است اما میدانند اثری که میخواهند خواهد داشت. البته چنین رفتارهایی جای تعجب هم ندارد. انسان نژادپرست یک انسان عمیقا غیراخلاقی است و در نتیجه برای رسیدن به هدف خود ملاحظهای برای حقیقت ندارد. آنها که اندکی نگران وجهه بیرونی خود هستند عموماً از تکنیک «من نژادپرست نیستم ولی …» برای بیان اندیشههای نژادپرست و ضد مهاجر خود استفاده میکنند.
مجموعه این اخبار جعلی و تحلیلهای سوگیرانه و مبتنی بر دادههای غلط طیف متنوعی از مخاطب را هدف قرار میدهد. مخاطب متدین شیعه را از افزایش تعداد اهل سنت میترساند، برای ملیگرای سکولار از تبانی دولت و مهاجران اسلامگرا می گوید، برای کارگر از نقش افغانستانی در بیکاری و بالارفتن قیمت مسکن می گوید و در ذهن شهروندان بذر نگرانی از امنیت در محله یا شیوع بیماریهای خطرناک توسط مهاجران میکارد. در واقع مجموعهای از ایدههای متنوع و بعضاً متناقض که هر کدام در پی همراه کردن بخشی از جامعه با جریان ضدمهاجر است. متاسفانه امروز غیر از انتشار دروغ، شاهد ترویج و تشویق علنی خشونت علیه مهاجران هم هستیم. اکانتهایی در شبکههای اجتماعی با اسم مشخص رسماً شهروندان را تحریک به خشونت و اقدام جمعی علیه مهاجران در محلهها میکنند. چنین اقداماتی در همه دنیا خلاف قواعد آزادی بیان است. در بسیاری موارد حتی شاهد اقدام موثر کاربران مخالف این جریان برای جلوگیری از انتشار اینگونه مطالب بر اساس قوانین همین پلتفرمها هم نیستیم.
این موجها چه تاثیری بر روابط دو کشور دارد؟ و چه قبال آنها چه باید کرد؟
به نظر من یکی از مهمترین ابزارهای صلح و آرامش بین دو کشور، شهروندانی هستند که همزمان ایران و افغانستان را دوست دارند؛ چه به واسطه فرهنگ و تاریخ مشترک، تجربه زندگی شخصی یا روابط انسانی. اما آنچه امروز رخ داده در مسیر مخالف آن است. افکار عمومی در ایران و افغانستان روز به روز از هم دورتر و نسبت به هم بدبینتر میشود. بخش اصلی این وضعیت نیز نتیجه وضعیت پناهندگان افغانستانی ساکن ایران و تجربه تبعیض و خشونت است. جریان ضدمهاجر در آرزوی این تعمیق شکاف است.
آنها به دنبال قطع کامل روابط از طریق دیوار کشیدن و اخراجاند. در نتیجه تعمداً در آتش اختلاف و کینه میدمند و جالب اینجاست که آن را به اسم امنیت ملی تبلیغ میکنند. به نظرم بخشی از آن به وضعیت اقتصادی رو به افول ایران بازمیگردد که سبب شده لایهای از فرودستان ایران به غلط، پناهندگان را مقصر وضعیت خود بدانند و در نتیجه بستر رواج ایدههای ضدمهاجر فراهم شود. به علاوه تعارضات سیاسی در ایران هم باعث شده نوع مواجه با پناهندگان به اختلاف سیاسی بین حکومت و مخالفان وارد شود و ابعاد مسئله پیچیدهتر شود.
در چنین فضایی اگر اقدام موثری در جهت کنترل اندیشههای ضدمهاجر از سمت نیروهای سیاسی و اجتماعی پیشرو انجام نشود جامعه ایران خصوصا در مرکز روزبهروز بیشتر مستعد شکلگیری نوعی از فاشیسم میشود که نتیجه آن هم در داخل برای قومیتها و مذاهب فاجعهبار است و هم عامل ایجاد تنش با همسایگان خواهد بود.
دولت آقای پزشکیان چه مسولیتی در قبال برخورد با شایعهسازان افغانهراسی و جلوگیری از تبعات و پیامدهای این اقدامات در خصوص روابط ایران و افغانستان و همچنین روابط جامعه ایرانی و جامعه مهاجرین دارد؟
به نظر من دولت در شرایط فعلی با توجه به نارضایتیهای اجتماعی و اقتصادی تحت تاثیر فضای ضدمهاجر قرار دارد و نمیتوان انتظار اقدامات اساسی داشت. به اعتقاد من برای مقابله با جریان ضدمهاجر گام اول اصلاح رفتار دولت در قبال پناهندگان است.
تا زمانی که نوع رفتار در دستگاههای دولتی به شکلی است که این پیام به جامعه داده میشود که افغانستانی شهروند درجه دوم و خشونت علیه او مشروع است نمیتوان انتظار تغییر رفتار در جامعه داشت. بارها گفتهام و باز تکرار میکنم که تغییر رفتار پلیس و ماموران دولتی با مهاجران اولویتدار اقدامی است دولت برای تغییر این وضعیت میتواند انجام دهد. به اعتقاد یک مشکل مهم دیگر در جامعه ایرانی شناخت اندک از واقعیتهای زندگی افغانستانی ها در ایران است که سبب می شود اخبار جعلی زمینه رشد و انتشار گسترده داشته باشند.
متاسفانه در ایران به سبب کنترل شدید امنیتی، افغانستانی صدایی در جامعه ندارند و به همین دلیل جریان آگاهیبخش نسبت به واقعیتهای زندگی پناهدگان بیرمق است. مقابله با جریان رسانهای ضدمهاجر تنها از طریق جریان رسانهای بدیل و قدرتمند ممکن است. امیدوارم دولت جدید که خود را صدای بیصدایان میداند به این امر توجه کند که افغانستانیها در ایران بیپناهترین و بیصداترین بخش جامعهاند و بدون حمایت رسمی دولت روزبهروز بیشتر در مقابل خشونت و تبعیض آسیب پذیرتر خواهند شد.