يلدا، نه شب که ماه دل آرای کابل است
ماه تمام در دل شبهاي کابل است
از پشت ابر، نه که این بُرقع سیاه
با اضطراب، محو تماشای کابل است
او غصه میخورد، به گمانم که تا هنوز
اندوهگینِ روزِ مبادای کابل است
تا صبح آه و ناله ی ما را شنیده است
تا صبح او به فکر مداوای کابل است
میگفت جنگ نه، خرابی و رنج، نه،
دنبال کشفِ تازه معنای کابل است
با روسریِ آبیِ خود، پاک میکند
او هرچه گرد بر رخ فردای کابل است
آری، برای من، من شاعر یقین کنم
یلدا، نه شب که دختر زیبای کابل است.
علی مدد رضوانی
Post Views: 943