دو بیتی از علی مدد رضوانی
نشانی از شکوه بامیان داشت غمِ آوارگی، پروای نان داشت نمیزد حرف اما چشمهایش گواهینامهی فن بیان داشت. علی مدد رضوانی
نشانی از شکوه بامیان داشت غمِ آوارگی، پروای نان داشت نمیزد حرف اما چشمهایش گواهینامهی فن بیان داشت. علی مدد رضوانی
بیخوابم و کمى نگران خودم شدم شاعر که نه، بلاى روان خودم شدم روحى تهى و خسته که در تن نشستهام من حجم خالى چمدان
این قصه از سواحل آمو شروع شد با کوچ دسته های پرستو شروع شد ناگاه در مسیر قریب الوقوع مرگ تنها گذشته ثانیه ای از
سرمایه ی عیش، صحبت یاران است دشواری مرگ، دوری ایشان است چون در دل خاک نیز یاران جمعند پس زندگی و مرگ به ما یکسان
ناله ها و شکوه ات را من به گوش دل شنیدم که بگفتی ای عزیزم البس غم ها بدیدم بگذر ای فرزند نازم زین همه

ناهید و ملیحه رضایی دو خواهر دوقلو که از افغانستان به آلمان مهاجرت کردند. داستان سفر پر ماجرای آنها در قالب فیلم “در طول راه”
عشق به ما آب و نان نداد ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺗﮑـــﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ نشئه ﺷﻮﻡ
بوسه بر گلوی نی یک عمر در عزای شما گریه می کنم درخواب هم برای شما گریه می کنم تنها نه درمحرم و تنها
يلدا، نه شب که ماه دل آرای کابل است ماه تمام در دل شبهاي کابل است از پشت ابر، نه که این بُرقع سیاه با
ليلا مهاجر است که حرفی نميزند آزرده خاطر است که حرفی نميزند ليلا نماد غربت اين حال و روز ماست درد معاصراست که حرفی نميزند
امروز هم زوار حرم رد مرز شد با گریه از کنار حرم رد مرز شد دشوار بود راه رسیدن ولی دریغ از پیش کفشدار حرم
فرش و ظرف کاسه دارم میخری جفت کفش کهنه دارم می خری چیزی به خوردن ندارم هم وطن کودک یک ساله دارم می خری بهر
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و متعلق به خبرگزاری مهاجر میباشد و استفاده از آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و پشتیبانی گروه نرم افزاری رسانه