پنج‌شنبه 30 حمل 1403 برابر با Thursday, 18 April , 2024
جستجو
Close this search box.
سکندر حسینی بامداد

سید سکندر حسینی بامداد، شاعر مهاجر افغانستانی متولد سال 1370 در یکی از روستاهای کوچک افغانستان بنام مرغزار است.
این شاعر مهاجر در خانواده ای نسبتا با سواد و مزرعه دار چشم به جهان گشود و از همان کودکی علاقه بسیاری به ادبیات داشت،ایام کودکی‌اش را در مکتب‌خانه شروع به خواندن و یادگیری قرآن کریم و ادبیات فارسی کرد. خیلی زود با شعر و ادبیات انس پیدا کرد به طوری که سکندر بامداد، در هفت سالگی در مکتب‌خانۀ محلی روستایشان دیوان حافظ و حدود ۱۰۰ غزل بیدل را حفظ کرد.

زمانی که پس از سقوط طالبان در تمام نقاط افغانستان، درِ مکاتب و مدارس به روی فرزندان افغانستان باز شد و سید سکندر حسینی از کلاس چهارم شروع به تحصیل کرد و از سال ۸۵، وارد حوزۀ علمیه شد.

سید سکندر حسینی بامداد از سال ۱۳۸۷، به مرکز استان بلخ (شهر مزار شریف) رفت و دروس حوزۀ علمیه را ادامه داد و با همان علاقه که در کودکی در او ایجاد شده بود، وارد شعر و ادبیات شد.
وی بعد از آن به کابل رفت، مسیر ادبیات را دنبال کرد و در یک مجلۀ ادبی به اسم «سیمرغ» شروع به نوشتن کرد. اولین آثار سید سکندر بامداد توسط همان مجلۀ ادبی منتشر شد.

بعدها وارد دانشگاه شد، جامعه‌شناسی خواند و سردبیر یک هفته‌نامۀ سیاسی شد و به فعالیت‌های گوناگون پرداخت.

سید سکندر حسینی بامداد فعالیت‌ها و تلاش های بسیاری در عرصۀ ادبیات افغانستان کرده از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

  • انتشار در هفته‌نامۀ ادبی «سیمرغ»
  • مسئول ارتباطات کنگره‌ شعر عاشورایی واژه‌های تشنه
  • مدیر انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان
  • مدیر انجمن ادبی « خانه مولانا »
  • تأسیس حلقۀ ادبی «سوره» و «پردیس»
  • برگزاری جشنوارۀ نوروزی و ادبی«بوی باران» و اولین کنگرۀ شعر مهدوی افغانستان با عنوان «آیین چشم‌به‌راهی»

زندگی نامه سید سکندر حسینی بامداد از زبان خودش:

من سید سکندر حسینی هستم. در سال ۱۳۷۰ شمسی، در یک روستای کوچک و کوهستانی به اسم «مرغزار» از توابع استانداری بلخ، به فاصلۀ ۱۵۰ کیلومتری از مرکزیت استان، در یک خانوادۀ زراعت‌پیشه و نسبتاً باسواد به دنیا آمدم.

دوران کودکی‌ام همزمان با حکومت سیاه طالبان، با ترس و وحشت در دامنۀ کوه‌های دوردست بلخ سپری شد. البته در منطقۀ دورافتاده‌ای مانند زادگاه من، قبل از دوران طالبان هم از مکتب و دانش و معرفت خبری نبود و همۀ اهالی زادگاه من اهل کشاورزی و دامداری بودند و هستند، اما یک سنت حسنه از سال‌های دور در مناطق محروم و دورافتادۀ افغانستان پابرجاست و آن هم فعالیت‌های مکتب‌خانه‌های بومی و محلی در این مناطق است که هنوز هم در افغانستان و به‌خصوص در روستاها و مناطق دور از شهر این کشور، جریان دارد.
بنابراین اکثریت مردم بومی و محلی سرزمین ما با دانش‌های ابتدایی، احکام، مسائل دینی و مذهبی‌شان آشنایی کامل دارند.

در مکتب‌خانه‌های محلی، قرآن و کتاب‌های فارسی به‌خصوص ادبیات و شعر ـ مانند دیوان حافظ شیرازی، دیوان میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی، سنایی غزنوی و بعضی از آثار نظامی گنجوی ـ تدریس می‌شود.

آشنایی سکندر حسینی بامداد با شعر و ادبیات:

با وجود این سنت ارزشمند، من در ایام کودکی‌ام در مکتب‌خانه شروع به خواندن و یادگیری قرآن کریم و ادبیات فارسی کردم. خیلی زود با شعر و ادبیات انس و علاقه پیدا کردم و از همان زمان که در مکتب‌خانۀ روستایمان با حافظ و بیدل آشنا شدم، زندگی‌ام با شعر و ادبیات پیوند و رابطۀ عجیبی پیدا کرد. من در همان مکتب‌خانۀ محلی در هفت سالگی، دیوان حافظ و حدود ۱۰۰ غزل بیدل را حفظ کرده بودم و این شروع خوبی برای من بود که به جرگۀ علاقه‌مندان به ادبیات بپیوندم.

در دوران ریاست جمهوری برهان‌الدین ربانی، حکومت مجاهدین افغانستان از طالبان شکست خوردند. با سقوط کابل توسط طالبان، دولت ربانی استان بلخ را پایتخت خویش قرار داد و دولت ایران که با او ارتباط خوبی داشت، با وساطت محمدحسین جعفریان ـ رایزن فرهنگی ایران در بلخ (مزارشریف) ـ کتاب‌های درسی مدارس ایران را در افغانستان توزیع کردند. در چنین وضعیتی، وجود کتاب در افغانستان خیلی ارزشمند بود؛ چون مردم از ترس طالبان، کتاب‌ها و کتابخانه‌هایشان در چا‌ه‌ها و چاله‌ها دفن می‌کردند و سوگمندانه، بسیاری از آثار فرهنگی افغانستان در سال‌های سیاه طالبان دفن شدند و از بین رفتند.

به همین دلیل، در چنان وضعیت آشفته و بحرانی، وجود کتاب‌های ایران در افغانستان خیلی ارزشمند بود و این کتاب‌ها توانست مدتی چرخۀ مکتب خانه‌ها و مدارس کشور را به چرخش در آورد. ما از کلاس اول تا سوم ابتدایی ، در همان مکتب‌خانۀ محلی زیر نظر معلمی که از شهر آمده بود، کتاب‌های درسی مدارس ایران را خواندیم. امروز محمدحسین جعفریان ـ شاعر، مستندساز، خبرنگار و رایزن فرهنگی ایران در بلخ در سال‌های حکومت سیاه طالبان ـ بهترین دوست من است و با هم دوستی نزدیک داریم. حرکت او باعث شد که من و جمعی زیادی از هم‌نسلان من از بی‌سوادی مطلق رهایی پیدا کنیم و به این موقعیت برسیم.

تحصیلات سید سکندر حسینی:

پس از سقوط طالبان در تمام نقاط افغانستان، درِ مکاتب و مدارس به روی فرزندان افغانستان باز شد و من از کلاس چهارم شروع به تحصیل کردم و از سال ۸۵، وارد حوزۀ علمیه شدم. از سال ۱۳۸۷، به مرکز استان بلخ (شهر مزار شریف) رفتم و دروس حوزۀ علمیه را ادامه دادم و با همان علاقه که در کودکی در من ایجاد شده بود، وارد سرزمین جادویی شعر و ادبیات شدم. بعد به کابل رفتم، مسیر ادبیات را دنبال کردم و در یک مجلۀ ادبی به اسم «سیمرغ» شروع به نوشتن کردم. اولین آثار من توسط همان مجلۀ ادبی منتشر شد. بعدها وارد دانشگاه شدم، جامعه‌شناسی خواندم و سردبیر یک هفته‌نامۀ سیاسی شدم و به فعالیت‌های گوناگون پرداختم. فعلاً با گذشت یک دهه و فعالیت متعدد فرهنگی ادبی، هنری و سیاسی در کابل، مدت یک سال است که در ایران زندگی می‌کنم و از همۀ آن فعالیت‌ها، فقط شعر و ادبیات و حوزۀ علمیه برایم مانده‌است.

تألیفات سید سکندر حسینی:

بیشتر فعالیت‌ها و حرکت‌های من در طول یک دهۀ اخیر، در مسیر ادبیات افغانستان و بالندگی ادبیات این سرزمین ـ به‌خصوص ادبیات دینی و ارزش‌گرا و متعهد ـ بوده‌است. متأسفانه در این راستا هیچ حرکت جدی و قابل توجه صورت نگرفته بود. من شخصاً از همان ابتدای فعالیت‌های ادبی‌ام، دغدغۀ حرکت‌های اسلامی و ارزش‌گرا در راستای ادبیات امروز افغانستان را داشتم و به همین دلیل، در عرصۀ شعر عاشورایی امروز افغانستان کار کردم.

در سال ۹۱، اولین مجموعۀ شعر عاشورایی معاصر افغانستان را با نام «بوسه بر گلوی نی» منتشر کردم. پس از آن، در سال ۹۲ اولین کنگرۀ شعر و ادبیات عاشورایی افغانستان (واژه‌های تشنه) را با دوست هم‌فکر و هم‌دغدغه‌ام، سید زکریا راحل برگزار کردیم که این حرکت در آستانۀ پنج سالگی قرار دارد.
مجموعۀ شعر عاشورایی معاصر افغانستان (بوسه بر گلوی نی) در سال ۹۳ به صورت کامل‌تر و منظم‌تری با همکاری حوزۀ هنری و انتشارات سورۀ مهر منتشر شد و در صدد هستم که چاپ سوم آن را هم توسط نشر فرهنگ اسلامی منتشر کنم. دومین اثری که منتشر کردم، مجموعه‌ای است با نام «شاه شمشادقدان» که شعر‌های مهدویت و انتظار شاعران امروز افغانستان در آن جمع شده‌است.

فعالیت‌های سید سکندر حسینی بامداد در عرصۀ ادبیات افغانستان:

اولین فعالیت‌های من برای ادبیات افغانستا،ن تلاش‌ها و حرکت‌هایی بود که در هفته‌نامۀ ادبی «سیمرغ» انجام دادم. این هفته نامه ادبی در ۱۱۵ شماره، به مدت سه سال به طور پیوسته در کابل منتشر شد. در این دوره، فعالیت این نشریه در حوزۀ ادبی کابل و کل کشور، بسیار مؤثر و قابل توجه بود. ما علاوه بر انتشار پیوستۀ این هفته‌نامۀ ادبی، همایش‌های متعدد ادبی را با موضوعات و محورهای گوناگون در کابل، بلخ، غزنه و… اجرا کردیم و چندین مجموعۀ گروهی از شعر معاصر افغانستان را در چند موضوع مختلف، از جانب این نشریۀ ادبی منتشر کردیم که در فضای آشفتۀ سیاسی افغانستان، کارهای درخشانی در فضای ادبیات به حساب می‌آید.

پس از هفته‌نامۀ ادبی «سیمرغ»، با جمعی از دوستان، فعالیت‌هایی در عرصۀ ادبیات افغانستان را برای تقویت و بالندگی ادبیات متعهد و ارزش‌گرا در افغانستان تأسیس کردیم و حدود دو ـ سه سال، جلسات هفتگی نقد ادبی را در وضعیتی در کابل برگزار کردیم که هیچ جریان و انجمنی به نقد ادبی اهمیت و توجه نداشتند. این باعث شد که جلسات متعدد نقد ادبی توسط بقیۀ کانون‌های ادبی در کابل شکل بگیرد و این فعالیت‌ها برای تربیت یک نسل از شاعران متعهد و ارزشی در افغانستان، بسیار ارزشمند و قابل توجه بود. ما در حلقۀ ادبی «سوره» و «پردیس» علاوه بر جلسات هفتگی، چند کنگره و بزرگ‌داشت از شاعران شناخته‌شدۀ افغانستان داشتیم. من برای اولین‌بار در حلقۀ ادبی «پردیس»، طرح کنگرۀ شعر و ادبیات عاشورایی افغانستان (واژه‌های تشنه) را مطرح، و با همکاری دوست و برادر شاعرم سید زکریا راحل، برگزار کردیم. این کنگره دو سال به دبیری ایشان برگزار شد.

همین‌طور، جشنوارۀ نوروزی و ادبی«بوی باران» و اولین کنگرۀ شعر مهدوی افغانستان با عنوان «آیین چشم‌به‌راهی» را توسط این حلقۀ ادبی برگزار کردیم و این حرکت‌ها گام‌های خوبی در عرصۀ شعر و ادبیات اسلامی بود. حلقات دیگر در کابل و حتی بقیۀ شهر‌های افغانستان، به شعر اسلامی توجه کردند و چندین همایش شعر مذهبی و دینی در کابل و بلخ برگزار شد، و البته در هریک از همایش‌ها، حضور ما و جمع دوستانی که ما تربیت کرده بودیم، مؤثر و قابل توجه بود.

از سه سال پیش به این طرف، «خانۀ مولانا» را تأسیس کرده‌ام و فعالیت‌های ادبی‌ام را با نام حضرت مولانا جلال‌الدین محمد بلخی پیوند
زدم. علاوه‌ بر جلسات هفتگی، انتشار کتاب‌های شعر و داستان، برگزاری ده‌ها همایش و کنفراس‌های ادبی برای تقویت و بالندگی شعر و ادبیات افغانستان، برگزاری دو دور از همایش ادبی «خوبان پارسی‌گو» در کابل باحضور شاعران شناخته‌شدۀ افغانستان و ایران، برگزاری دو دور از کنگرۀ شعر و ادبیات عاشورایی افغانستان، دایر کردن نشست‌های علمی ـ ادبی مهم‌ترین فعالیت‌های «خانۀ مولانا» در طول این سه سال فعالیت این خانه بوده‌است.
از طریق خانۀ مولانا، طرح‌های زیادی برای شکوفایی و بالندگی ادبیات امروز افغانستان داریم که در آینده اگر عمر باقی بود و توفیقی دست داد، این برنامه‌ها و طرح‌ها را به مرحلۀ اجرا خواهیم گذاشت. یکی از این برنامه‌ها طرح «جایزۀ ادبی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی» است.

شعرخوانی مهاجر افغانستانی سید سکندر حسینی

لینک کوتاه: https://mohajer.news/?p=3579
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp
Email
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آخرین مطالب
آخرین دیدگاه ها
پر بازدیدترین ها
0
دیدگاه شما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x